سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 آی عشق من سلام...

یک نــگاه دزدکـی زیــر لـب فـقـط سـلام

لحظه های نقره ای , عشق های بامرام

 

خاطـرات و قـصـه هـا, شعـرها, گلایـه ها

خنده هـای صـورتی گریـه های بی دوام

 

پرسـه های عاشـقی در میـان کوچه ها

کـوچــه هــای انتــظار , انتــظار یک پــیام

 

ازدحــام واژه ها, یک بغل ســکوت و بعد..

عــادت همــیشـگی , حـرفـهــای ناتـمــام

 

زیر رقــص نـور مـاه, چـشـمـک سـتاره هـا

یک سبد نگاه خیس , یـک عبـور بـی کلام

 

خاطـرات شـاد ما , یادشــان همـه بخـــیر

باز هـم بیادشـان , آی عشـق من سـلام

 

بهار83

 

 


 خاموشی است.

پلک مهر سنگین است.

صداقت خواب میبیند.

نقاب تیرگی بر چهره شهر است.

نگاه پنجره از طرح لبخند ستاره      سرد وغمگین است

شب است و حسرت خورشید.

و جشن تیرگی ها بی حضور ماه.

هزاران شاید اما بیشترها نور کوچک

همچو گندم پاشی دستان دهقانان

فضای آسمان را اندکی               از تیرگیها می رهاند چند.

سپهر اینک کمی بو دار و ننگین است.

زمین هم با ترک خورده لبانش       فرش مهمانیست.

همه در انتظار صبح مهتابند.

به فکر یک طلوع از جنس پروانه

و می خندند دستانی که پشت تیرگیها گرم تزویرند.

و دستانی که ازخون چکاوکهای عاشق

شوم و رنگین است.

ولی مهتاب امشب داغدار شمع دوشین است.

و پشت پرده ابر سیاه آسمان

همچون عروس شرمسار شام آدینه

نهان تا صبح تاریکی است.

ولی این انتظار سخت

بی پایان و سنگین است

 

 

 

روح اله فروتن

تیرماه83

 


بازم یه شعر دیگه برای امروز..

کجــایی تــو هــــمـزاد بارانیـــم           غــزلـــواره طــرح ویــرانیـــــم

 

کجایی تو صبح دل انگیز عشق           که من درشب غصه مهمانیم

 

تو سر سبزی و من گلی یخزده          بهــاری تـو و مـن زمــسـتانیم

 

گـل خنــده ات آرزوهـــای مـــن          خیــال تو و اشـــک پـنـهــانیم

 

تو را دوست دارد دل خسته ام           و من در همــین واژه زنــدانیم

 

بیا ابرکــم من کــویـرم, ببــــــار          شبیـــه دو چشـمـان بــارانیم   

 

 

 

روح اله فروتن

 

بهار 83          

 


صدای ناخن شهوت

بروی چینی دیوار این محبس

شنیده میشود چون زوزه خاموش شب فهمی

وچشمان سیاه پنجره محتاج یک لبخند.

تمام خانه های صفحه چترنگ*

به رنگ غربت شب در بیابان است.

نمی جنبد گیاهی زیر برف تیره بهمن

نمی خنددگلی حتی.         زمستان است, خاموشی و تاریکی.

لباس وازه هم      چون بخت این تیره جبینان          غرق اندوه است.

لبانی دوخته , با بغضهایی پشت در مانده

ودستانی غریبه با قلم

با سبزی یک دشت.

نمی کارد کسی بذر نگاهی در دل این خاک.

نمی آید بهاری با ترازویی پر از گیلاس 

 پر از لبخند سنگین زنی کوچه نشین  تنها

زمستان است.

یلدا حاکم شبهای خاموشی است.

سواد پنجره خیس است.

و در دست تمام مردمان شهر                چتری ضد باران است.

بروی زخمی دیوار

عکسی از خدایان تمدن دیده کج فهم.

کمی آنسوتر از دیوار

طرحی از بهاری سبز

بروی صفحه خاموش یک نشریه مطرود

لگدهای سیاه چکمه را میشمارد,تلخ

جوانی لابلای دردمشق نغز فردوسی

بدنبال پشوتن های تاریخ است.

زمستان است......

اما هر زمستانی بهاری در کمین دارد...

 

 

*چترنگ به معنای شطرنج امروزی است

 

سروده روح اله فروتن

جزیره همیشه زیبای خارک


دفتر دکتر حسن روحانی، رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام در نامه‌ای به معاون سیاسی سازمان صداوسیما، به پخش مستند «صراط» اعتراض کرده است.

به گزارش آفتاب، متن کامل این نامه به شرح زیر است:

بسمه‌تعالی
جناب آقای مجید آخوندی
معاون محترم معاونت سیاسی سازمان صداوسیما

با سلام و احترام؛

در بخشی از برنامه سیاسی صراط (تولید واحد مرکزی خبر) که در تاریخ 11/11/1390 در بخش‌های مختلف خبری پخش شد، به فعالیت گروه هسته‌ای دوره دوم (مهر 82 تا مرداد 84) اشاره گردید، بخشی که در آن، متأسفانه چند ثانیه‌ای از مصاحبه مسئولین به صورت گزینشی انتخاب شده بود. تأسف‌بارتر آنکه در این برنامه، حرف‌های بی‌اساس و بدون منبع دقیقی از دو وزیرخارجه وقت اروپا نقل‌قول گردید که ظاهراً هدف برنامه‌ساز، چیزی جز تجلیل از مقامات غربی و اهانت به مسئولین کشور نبود. 

در رابطه با برنامه مخرب، سراسر اهانت‌آمیز و خلاف واقع «صراط»، نکاتی را ذیلاً متذکر می‌شود: 

1. کلیه سیاست‌ها و اقدامات گروه هسته‌ای، از جمله دعوت از سه وزیرخارجه وقت اروپا و مذاکرات سعدآباد که منتهی به بیانیه تهران گردید، در چهارچوب مصوبات سران نظام بوده و از قطعات افتخارآمیز تاریخ سیاسی کشور است. در این رابطه، ضرورت دارد توجه شما را به بیانات مقام معظم رهبری مدظله در دیدار کارگزاران نظام (11/8/1382) دقیقاً 12 روز بعد از مذاکرات سعدآباد جلب نمایم: 

«کاری که مسئولین کردند، کار درستی بود. با تدبیر و بدون پذیرش تسلیم و قبول حرف زور انجام شد تا توطئه‌ای که از طرف آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها علیه جمهوری اسلامی طراحی شده بود، شکسته شود. البته این آغاز قضیه است و کار تمام نشده است. اگر ادامه این کار به همین روالی که تاکنون طراحی شده، ادامه پیدا کند، هیچ ایرادی ندارد... 

آنچه که تاکنون مسئولان محترم ـ چه آقای دکتر روحانی و چه آقای رئیس‌جمهور و مسئولان دیگر ـ حقیقتاً زحمت کشیدند این است که با دقت و ملاحظه جوانب، کار کرده‌اند و حواس‌شان جمع است که کاری برخلاف مبانی و اصول انجام نگیرد؛ بنده هم مطلع هستم و هرجا احساس کنم که برخلاف ضوابط، اهداف و عزت ملی و جهت‌گیری نظام اسلامی کاری انجام می‌گیرد، مطمئناً نخواهم گذاشت و جلوش را می‌گیرم. البته تاکنون چنین مسئله‌ای پیش نیامده و به فضل الهی امیدوارم بعد از این هم بتوانند با همه جهات، این کار را پیش ببرند.» 

2. در کلیه موارد، تصمیمات هسته‌ای به صورت جمعی و با هماهنگی با بالاترین مقامات نظام اتخاذ گردیده است. در این زمینه، بیانات مقام معظم رهبری دامت برکاته در نماز جمعه مورخ 29/7/84 یعنی دو ماه بعد از پایان مسئولیت دکتر حسن روحانی، کاملاً گویا است:
«کاری که در کشور در این زمینه ـ چه در چالش بین‌المللی مربوط به کار هسته‌ای، چه در خود کار هسته‌ای، دارد انجام می‌گیرد، کاری است که با حکمت و مشورت دارد انجام می‌گیرد؛ این را ملت ایران بدانند، گاهی اظهار نگرانی می‌شود که مبادا کار غیرمدبّرانه‌ای انجام بگیرد؛ مبادا تصمیمات فردی گرفته بشود؛ نه، قضیه این جور نیست. خوشبختانه مسئولان کشور در این مسئله هم‌رأی و هم‌فکرند؛ کار با مشورت،

کلیه سیاست‌ها و اقدامات گروه هسته‌ای، از جمله دعوت از سه وزیرخارجه وقت اروپا و مذاکرات سعدآباد که منتهی به بیانیه تهران گردید، در چهارچوب مصوبات سران نظام بوده و از قطعات افتخارآمیز تاریخ سیاسی کشور است.

با تدبیر ـ از اول و در این دو سال و اندی هم همین جور بوده است ـ و با فکر جمعی انجام گرفته است و پیشرفت کرده‌ایم. بعد از این هم همین جور خواهد بود. افرادی مردم را نترسانند که ممکن است کار بی‌مشورت باشد، عجولانه باشد، (نه خیر؛ کار دارد درست با حکمت و همه‌جانبه، با توجه به جوانب گوناگون، پیش‌ می‌رود.» 

3. همچنین در این برنامه، کلام مقام معظم رهبری مدظله‌ مورد سوء‌استفاده برنامه‌سازان شما قرار گرفت، اگر ایشان در بیانات خود به واژه «عقب‌نشینی» اشاره فرمودند، منظور نظر ایشان، «عقب‌نشینی تاکتیکی» بود که در صورت عدم‌تحقق، خیانت به کشور محسوب می‌شد. در همین رابطه، ضرورت دارد تا به بیانات مقام معظم رهبری مدظله در جلسه کارگزاران نظام در تاریخ 18/7/85 که زمینه سیاسی «عقب‌نشینی» را تبیین فرموده‌اند توجه شود:
«در جنگ، عقب‌نشینی یک تاکتیک است؛ عقب‌نشینی فرار نیست ـ این را آدم‌هایی که جنگ را دیده‌اند خوب می‌دانند، می‌فهمند ـ همچنانی که پیشروی تاکتیک است. یک جا فرمانده لازم می‌داند عقب‌نشینی تاکتیکی بکند. که اگر نکند، خیانت است؛ همچنانی که اگر آنجایی که باید پیشروی کند، پیشروی نکند، خیانت است. فرق عقب‌نشینی تاکتیکی با فرار چیست؟ تفاوتش این است که تحت انتظام فرماندهی و یک عمل منضبط است... ما آن دو سال، دو سال و نیم، آن مشی‌ای که داشتیم، اگر آن مشی‌ را نمی‌کردیم، امروز ممکن بود خودمان را ملامت کنیم،‌ بگوییم چرا آن راه را تجربه نکردیم؟ حالا نه، با دل قرص و با دید روشن، می‌دانیم داریم چه کار می‌کنیم، آن راه را هم تجربه کردیم و دیدیم هیچ احتجاجی بر علیه دستگاه و نظام نیست...» 

4. اینگونه به نظر می‌رسد که سخنان سایرین برای برنامه‌سازان شما جالب توجه است، در این صورت، مراجعه به کتاب‌های محمد البرادعی، مدیرکل سابق آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و همچنین یوشکا فیشر، وزیرخارجه وقت آلمان که اخیراً منتشر گردیده، می‌تواند این امر را برای آنها روشن سازد که چگونه گروه مذاکره‌کننده دوره دوم: 

1) کشور را از خطر جنگ رهانید. 

البرادعی در کتاب خود می‌گوید جک استراو شغل خود را به دلیل احمقانه‌ خواندن جنگ قریب‌الوقوع امریکا علیه ایران از دست داد؛ 

2) کشور را از موضع متهم به مدعی رسانید. 

خانم رایس وزیر خارجه امریکا در مصاحبه 20 اسفند 83 خود با رویترز می‌گوید ایرانی‌ها در مذاکرات خود با سه کشور اروپایی موفق شده بودند امریکا را منزوی کنند و به نحوی طلبکار باشند که امریکا و اروپا به آنها امتیاز بدهد؛ 

3) مسائل مورد بحث و استناد دشمنان ملت را حل‌وفصل نمود. 

گزارش‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به خوبی گویای آن است که اتهامات دشمنان ایران مبنی بر اینکه ایران به مدت هجده سال مخفی‌کاری کرده و تعهدات بین‌المللی هسته‌ای خود را نقض نموده است به تدریج حل‌وفصل نموده و در قطعنامه نوامبر 2004، پرونده هسته‌ای ایران از دستور کار اضطراری شورای حکام خارج می‌شود؛ 

4) فرصت لازم را برای دانشمندان هسته‌ای جهت تکمیل فن‌آوری هسته‌ای به وجود آورد. 

در پاییز 1383 تعداد سانتریفیوژ‌ها را از چند عدد به حدود 1300 عدد رساند و به دولت نهم تحویل داد. UCF اصفهان را در بهار 1383 و آب سنگین اراک را در تابستان 1383 تکمیل نمود. 

5. شایان ذکر است که تعلیق موقت و داوطلبانه قطعه و مونتاژ برای نخستین بار توسط گروه هسته‌ای دوره دوم در تیرماه 1383 شکسته شد و دکتر حسن روحانی، دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی طی مصاحبه‌ای در تاریخ 9/4/1383 آغاز فعالیت را اعلام نمود. پایان تعلیق موقت و داوطلبانه اصفهان نیز توسط گروه هسته‌ای مذکور در اردیبهشت ماه 1384 اعلام گردید و دکتر حسن روحانی، دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی نیز طی مصاحبه‌ای در تاریخ 10/2/1384 این مسئله را اعلام نمود. 

شایان ذکر است سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران که وظیفه خطیر اطلاع‌رسانی را در کشور برعهده دارد، لازم است مطابق وظیفه شرعی و قانونی خود، مطالب فوق را جهت تنویر افکار عمومی جامعه منعکس نماید.

دفتر رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک
مجمع تشخیص مصلحت نظام


عکس مربوط به سال 63 میباشددنیای کودکی
 
 سال 78 بود
فینال مسابقات رده های امید شهرستان گناوه
من آنوقت به علت خدمت مقدس سربازی در تیم مقاومت "سروش" بازی میکردم روز مسابقه درد شدیدی در کف پایم احساس میکردم و به مربی گفتم که مشکل دارم . مربی ما تصورش بر این شد که من از فینال ترسیده ام
گفتم من چهار دوره به همراه تیم جوانان موج به فینال راه پیدا کرده ام که سه دوره اش قهرمان شده ام و ترسی از بازی فینال آنهم مقابل تیم آزادی ندارم.گفت نکند بخاطر علاقه ات به تیم آزادی  نمیخواهی بازی کنی. گفتم نه اینگونه نیست.به هر حال بازی شروع شد و تیم ما دو گل عقب افتاد . من بازیکن درجه اول تیم نبودم که بخواهم منتی سرشان بگذارم ولی در بازیهایی که قبل از فینال کرده بودم تاثیر گذار بودم. ناگفته نماند بازیهای قبلی را با
اقتدار کامل از حریفانمان برده بودیم . دلیل آنهم حضور بهترین بازیکنان وقت جوان آن سالها در تیم مقاومت بود به استثنا خودم.وشش نفر از بازیکنان تیممان سالها در تیم موج و تیم محلاتی خود یعنی "چک" بازی کرده بودیم و هماهنگ بودیم.
.
حدود دقیقه هفتاد بود که تکه یخ کوچکی ته کفشم گذاشتم و به مربی گفتم میتوانم بازی کنم. دقیقه هفتاد و پنج  به عنوان پیستون راست وارد زمین شدم ولی تا دقایقی تحت تاثیر حرکات سریع و زیبای بازیکن چپ پای تیم حریف یعنی رو ح اله کرمی بودم. و تا دقایقی بدجور مرا آزار داد. ولی  بعد به بازی برگشتم و فشار را به تیم آزادی بیشتر کردیم تا اینکه گل اول ما به ثمر رسید. و نتیجه را دو بر یک کردیم.
تلاشمان ادامه داشت تا لحظات پایانی بازی بود که از داور پرسیدم چقدر وقت مانده. نگاه غضب آلودی کرد و گفت حق نداری بپرسی ولی بازی تمام است. توپی از وسط زمین برای پیستون چپ ما یعنی بهرام خواجه گیری ارسال شد و از سمت چپ فرار کرد داور هم سوت را به سمت دهانش برد . با نا امیدی تمام خودم را به محوطه جریمه رساندم. توپ ارسال شد و مدافع حریف و حمید رشودی توی هوا درگیر شدند و توپ پشت محوطه جریمه به من رسید.من هم باتمام قدرت به توپ ضربه زدم و توپ گل شد باورم نمیشد. داور سوت گل و سوت پایان بازی را باهم کشید. ازخوشحالی سر از پا نمیشناختم. در وقت اضافه دو تیم زورشان به هم نرسید و کار به ضربات پنالتی کشید.آخرین ضربه پنالتی به من رسید که با گل شدنش ما قهرمان میشدیم. روحیه ام بالا بود. پشت ضربه رفتم ولی لحظه زدن ضربه تعادلم را به علت خرابی زمین از دست دادم و لحظه رفتن توپم به داخل دروازه را ندیدم. بلند که شدم توپ توی دروازه بود و بچه ها با سرعت تمام به طرفم می آمدند.......یادش بخیر. الان هفت سال است فوتبال را کلا کنار گذاشته ام.
چون دیگر زانوانم توان فوتبال را ندارند و مینیسکم این اجازه را به من نداد تا بعد از بازیهای لیگ استان با استقلال خارک . به فوتبال ادامه دهم.
این عکس را توی آلبومم دیدم و تجدید خاطره ای شد از روز های که توپ از دست من آسایش نداشت واقعا یاد آن روزهای شیرین بخیر....
فوتبال گناوه.
.

هیچوقت یادم نمی‌رود بلوار میرداماد را به سمت خیابان شریعتی رانندگی می‌کردم. وقتی به چراغ قرمز 180 ثانیه‌ای‌اش برخورد کردم عصبی شدم. تازه از محل کارم تعطیل شده بودم و خیلی خسته بودم.

داشتم دیالوگ‌های معمولم در مورد چراغ قرمز‌ها و ترافیک‌های تهران را زمزمه می‌کردم که کودکی رو به من کرد و گفت: «آقا فال می‌گیری» چند قدم آن طرف‌تر دخترک گلفروش با شاخه‌های لاله صدا زد: «آقا گل بخردیگه... خواهش می‌کنم». جمله‌اش تمام نشده بود که با غرور تمام، شیشه پنجره را بالا دادم تا صدایشان را نشنوم و مزاحم نشوند! وقتی چنین برخوردی را از من دیدند بی‌خیال شدند و رفتند سراغ راننده اتومبیل کناری‌ام.

رنگ قرمز و مدل ماشین سبب شده بود تا از سایر ماشین‌ها متمایز گردد.

پس از چند ثانیه دیدم پسرک فالگیر با صدای بلند گفت: «بچه‌ها... بچه‌ها بیایین علی کریمیه... بازیکن پرسپولیس...» در یک چشم به هم زدن، پنچ شش نفر از کودکان کار، دور ماشینش را گرفتند. من هم بی‌اختیار سرم را چرخاندم تا عکس‌العمل علی کریمی را ببینم. او با لبخندی دنباله‌دار از همه کودکان فال و گل و شکلات گرفت تا آن‌ها را خوشحال کند. چراغ سبز شد و بچه‌ها هنوز بی‌خیال کریمی نشده بودند. علی کریمی که با بوووووق ماشین‌های پشت سرش مواجه شده بود، اتومبیلش را حرکت داد و بعد از چراغ قرمز، ماشینش را نگه داشت. من هم از روی کنجکاوی پشت سر جادوگر ایستادم.

کاپیتان پرسپولیسی‌ها از ماشین پیاده شد و دخترک گلفروش را محکم بوسید و پسری که آدامس می‌فروخت را بغل کرد. امضا داد و تمام گل‌های لاله گلفروش را خرید و چند فال حافظ هم گرفت. برایم عجیب بود. مگر می‌توان باور کرد جادوگر که گاهی حوصله خودش را هم ندارد اینطور برخورد کند؟

دخترک گلفروش از فرط خوشحالی نمی‌دانست چکار کند و بالا و پایین می‌پرید. کریمی که دیگر نمی‌دانست چکار کند، با صدایی خش‌دار گفت: «بچه‌ها باید بروم سر تمرین. دیرم شده.» خداحافظ... خداحافظ» کودکان کار نیز با تشویق چند ثانیه‌ای علی کریمی... کریمی دوستت داریم، او را بدرقه کردند...

سایت شفاف به نقل ازفیس بوک. 


در شهر توریستی اسکاگن این زیبایی رو میشه در سجیه دید، این شمالیترین شهر دانمارکیهاست ..... جایی که دریای بالتیک و دریای شمالی بهم میپیوندند. دو دریای مختلف با هم یکی نمیشوند و بنابرین این راستا بوجود میاد

و این همان چیزی است که در قرآن آمده است

سورة مبارکه الرحمن
مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ (19) بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ (20) فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ (21) یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ (22)
19. دو دریا را به گونه ای روان کرد که با هم برخورد کنند.20. اما میان آن دو حد فاصلی است که به هم تجاوز نمی کنند.21. پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید؟
22. از آن دو، مروارید و مرجان خارج مى‏شود.

سوره مبارکه فرقان آیه 53:
« و هو الذی مَرَجَ البحرینِ هذا عَذبٌ فُراتٌ و هذا مِلحً اُجاجً وَ جَعَلَ بَینَهما بَرزَخا و حِجراً مَهجوراً»
و اوست کسی که دو دریا را موج زنان به سوی هم روان کرد این یکی شیرین و آن یکی شور و تلخ است ومیان آندو حریمی استوار قرار داد.

سوره مبارکه فاطر آیه 12:
وَمَا یَسْتَوِی الْبَحْرَانِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ سَائِغٌ شَرَابُهُ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَمِن کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْمًا طَرِیًّا وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْکَ فِیهِ مَوَاخِرَ لِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
این دو دریا یکسان نیستند: یکی آبش شیرین و گواراست و یکی شور و تلخ، از هر دو گوشت تازه می خورید، و از آنها چیزهایی برای آرایش تن خویش بیرون می کشید و می بینی که کشتی ها برای یافتن روزی و غنیمت، آب را می شکافند و پیش می روند، باشد که سپاسگزار باشید.

سوره مبارکه نمل آیه 61:
اَمَّنْ جَعَلَ الْاَرْضَ قَرَارًا وَ جَعَلَ خِلالَهَا اَنْهَارًا وَ جَعَلَ لَهَا رَوَاسِیَ وَ جَعَلَ بَینَ الْبَحْرَیْنِ حَاجِزًا ءَاِلهٌ مَعَ اللهِ بَلْ اَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ ?61?
[آیا شریکانى که مى‏پندارند بهتر است‏] یا آن کس که زمین را قرارگاهى ساخت و در آن رودها پدید آورد و براى آن، کوه‏ها را [مانند لنگر] قرار داد، و میان دو دریا برزخى گذاشت؟ آیا معبودى با خداست؟ [نه،] بلکه بیشترشان نمى‏دانند.