سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شاعرانه

بندر گناوه

چند سالی میشه که با رونق گرفتن بازار اجناس خارجی در گناوه ، این شهر بندری که در شمال استان بوشهر و در همسایگی استان خوزستان قرار گرفته ،هر ساله پذیرای مسافرین زیادی از استانهای همجوار و سایر نقاط ایران و حتی خارجی های مقیم در ایران است. از روسیهای نیروگاه هسته ای بوشهر تا غرفه داران چینی خرمشهر.

و اما اوج این سفرها در ایام نوروز هر سال است .ایامی که تمام مسئولین و مردم بسیج میشوند تا به بهترین نحو از این مسافران عزیز پذیرایی کنند. 

این بندر تجاری که در فصل تابستان و به علت گرمای وحشتناک با رکود اقتصادی فصلی ناشی از عدم حضور مسافران و گردشگران مواجه است ،با خنک شدن هوا و آغاز فصل سرد که اواسط پاییز میباشد دوباره جان گرفته و شهر چهره دیگری به خود میگیرد.

واما نوروز.......

شاید حضور قریب به پنج میلیون مسافر در مدت تقریبا بیست روزه نوروز،یعنی بیست و چندم اسفند تا پایان نوروز یک آمار بسیار عالی برای یک شهر کوچک هشتاد هزار نفری با کمترین آثار باستانی و جاذبه های گردشگری باشد. بی تعصب باید اذعان داشت که غیر از ساحل فوق العاده زیبا ،هیچ مکانی دیگر برای جذب گردشگر نداریم و تنها اهرم جذب گردشگر برای این شهرستان جذب گردشگران تجاری است .

یعنی مسافران و گردشگرانی که صرفا برای خرید به این شهر بندری هجوم می آورند و این فرصت برای مردم گناوه ایجاد میشود تا به بهترین نحو از حضور میلیونی مسافران عزیز نوروزی استفاده کنند.اما.....

اما مسئولین شهر چه زیر ساختها و امکاناتی در اختیار این عزیزان قرار داده و یا نداده اند.

الحق و الانصاف فرمانداری و ادارات شهرستان و شهرداری و شورای اسلامی شهر و روستاهای مجاور با تمام توان ،تلاش کرده و میکنند تا این ایام هم بکام مسافرین شیرین شود و هم نهایت استفاده های اقتصادی و فرهنگی برای مردم این بندر عزیز داشته باشد.

امسال با سازماندهی بیشتر از سالهای قبل در خصوص طرحهای اسکان و ترافیک شهر و ساماندهی ساحل مواجه بودیم .منکر نواقص موجود نمی باشم ولی تلاش خستگی ناپذیرو شبانه روزی عزیزان ستاد اسکان ،مجموعه تحت امر فرماندهی انتظامی شهرستان ،ادارات و خصوصا آموزش و پرورش .پاکبانان شریف و صدوق و همیشه خدمتگزار مجموعه شهرداری شهرستان و .......شرایطی را پدید آورد تا به عنوان یک شهروند ،از خدمات بی دریغ این عزیزان تشکر کنم.

جا دارد تا تمام عزیزان و همشهریان و مسافران و گردشگرانی که به این بندر زیبا مراجعه میکنند ،ضمن رعایت نکات لازم در خصوص حفظ محیط زیست زیبا و سایر مسائل موجود،با راهنمایی های خود و انعکاس مشکلات به مسئولین ذیربط ،زمینه ایجاد شهری زیباتر با امکانات رفاهی بیشتر را فراهم آورند.

وقتی خیابانی را که تا ساعت 2 نیمه شب پر ازجمعیت ،و لبریز از کاغذها و کارتن ها و سایر زباله های موجود ،ذهن من  را آزار میداد،همان خیابان ساعت هفت صبح وقتی به محل کارم مراجعه میکردم را میدیدم که با دیده های دیشبم 180 درجه تفاوت داشت ،به وجود عزیزان پاکبان مجموعه شهرداری افتخار میکردم...نظم ترافیکی شهر ،که حاصل زحمات بیدریغ عزیزان راهنمایی و رانندگی و نیروی انتظامی ،بی شک جای تشکر و تقدیر دارد .

استقرار کانکس ها و محل های اسکان موقت هم از طرحهای خوب امسال بود .

و اما یکی از زیباترین  اتفاقات ،آغاز سال نو در کنار سفره هفت سین شهدای گمنام بود . در کنار عزیزانی که بی هیچ تردیدی ،این آرامش و آسایش ثمره خون پاک و مقدس این عزیزان همیشه جاوید است . 

امسال با تکمیل طرح یادمان این عزیزان ،ساحل شهرمان چهره زیباتر و معنوی تری به خود گرفته بود.......

 واما کلام آخر ....

چه کنیم تا سالهای دیگر و هفته ها و ماههای دیگر شاهد حضور بیش از پیش این گردشگران و مسافران عزیز باشیم.

چه تدبیری باید اندیشیده شود تا چهره شهرمان با آغاز دولت تدبیر و امید ،دگرگون شده و بهتر از روزهای قبل شود.....

دست یاری همه عزیزان و همشهریان را میفشریم تا با راهنمایی ها و نظرات خود به مجموعه های ذیربط ، مسئولین را در ساختن شهری آباد و آزاد یاری کنند.

ودر آخر از شخص آقای فرماندار و تمامی مجموعه های تحت امر ایشان ،ادارات،نهادها،بانکها،و اقشار مختلف مردم در ایجاد مکانی خوب برای گذران تفطیلات نوروزی برای مسافران متشکر و سپاسگزارم.

به امید روزهای بهتر 

این زادگاه آرش و این شهر کاوه است         این بندر عزیز من ،اینجا گناوه است

روح الله فروتن

فروردین 93


 

n00002628-b.jpg (1024×768)

به دلـــــــــــــــــم افتاده مادر دردتو دوا مـــی گیره

خوب می شی مادر دوباره خونمون صفا می گیره


به دلم افتـاده مــــــــادر دوری از اجــل می گیری

زخم پهلوت می شه درمون باز منو بغل می گیری


باغـــبون رحمــی به مـا کن چشماتو دوباره وا کن

جون زینــــب تو برای خوب شـــدن فـــقط دعا کن


به دلــــم افتـــاده مادر ای که چــشمات مهربونه

خوب میشه دست شکسته میزنی موهامو شونه


بــه دلـــم افـــتاده مـــادر بابـای مـــــا که امـــــیره

از غریــبی در میـــادو ذوالفـــــقار به کف می گیره


به دلــــــم افـــــتاده مــــادر مــــثل دوره پیـــــمبر

به زبونا بـــاز مــــی افته اسم باصـــــفای حیــــدر


بعضی وقتا هم می ترســم سراغ از اجل بگیری

پیـــش چشــــمای تـــر ما تو نفــس نفس بمیری


الهــــی زنده نباشــــــم تا برات ماتــــم بگـــــیرم

یا می شد به جای محسن من به پای تو بمیرم


ای عــــزیز آســـمونی تو بمـــون قد کمـــــونی

بابامــــون علـــی جــوونه خودتم هنوز جـوونی


یه نگاهی به حسن کن مادرا رحمی به من کن

لااقــل برا حســـینت ،مـــهربون فـــکر کفن کن


به دلــم افـتاده مادر می رسه جمعه موعـــــود

پسرت مهدی می آد و می شه دشمن تو نابود


او مـــیاد با تــیغ حیــــدر روی لب می گه مــکرر

مادرم که بــــــــی گناه بـــود چرا شد زکینه پرپر

 جواد حیدری


سلام.

این روزا ایام تعطیلات بود و فرصت بیشتری داشتم تلویزیون نگاه کنم.بعضی از برنامه هاشون خوب بود . بعضی ها هم زیاد به دل ننشست.اما......

بین پخش برنامه ها مثل همیشه تبلیغات بود.پیامهای  بازرگانی. همه مسائل اون به کنار.اما یه چیزی بدجور ذهن منو مشغول خودش کرده.

ادعایی توی مسائل اعتقادی ندارم ولی یکی از این پیامها حس بدی به من میده و یه جورایی منو به این مسئله میکشونه که این پیام با اصول اعتقادی ما 

مسلمونا منافات داره.طبق آیات قران خداوند بوجود آورنده شب و روز است.واین مسئله ای غیر قابل انکار است و اشتراک همه افکارو عقاید و مذاهب است.

اینکه انسان ها هیچ دخالتی در پیدایش متوالی این دو پدیده یعنی شب و روز ندارند..اما از ظاهر قضیه بر می اید که در کشور ما و به همت یک بانک تازه تاسیس

مردم ایران با استفاده از یک طناب بزرگ خورشید را از پشت دریاها بیرون میکشند و مهمان خیابان های شهرشان میکنند.مگر این پیامهای بازرگانی فیلترینگ ندارند.

مگر هیات نظارت ندارند. برای جذب مشتری بیشتر که نباید همه چیز را فدا کرد.......

نمیدانم .ممکن است است استدلال من غلط باشد ....شما چه نظری دارید.

به قول این بازیگر سریال پایتخت"من میخوام بدونم آیا این پیام را پخش میکنند چیز خوبی است."


جریان انحرافی در پاک ترین و مهم ترین و حساس ترین روز از تاریخ این کشور برگ دیگری از خباثت و سناریوی براندازی علیه نظام با هدف ضربه زدن به ولایت و رهبری را انجام داد.
 آنچه در قم و در جریان سخنرانی جناب دکتر لاریجانی توسط تعداد اندک اجیر شده جریان انحرافی رخ داد نشان داد که آنان نه تنها برای نزدیکترین و دلسوزترین یاران مقام معظم رهبری احترامی قائل نیستند بلکه برای مردم انقلابی و شریف قم و مراجع عظام که چند ماه قبل با بالاترین رأی آقای لاریجانی را به عنوان نماد و نماینده خود راهی بهارستان کردند هم هیچ ارزش و احترامی قائل نیستند ،آنان که هنوز از جریان انتخابات نهم مجلس مهر داغ بر پیشانی دارند و با عدم اقبال مردم و علما مواجه شده اند در فکر انتقام بودند و صد البته اینان بدون پشتوانه و چراغ سبز طراحان و عاملان اصلی آن در دولت کاری خود سر انجام نداده اند و آنگونه که در اخبار آمده است مستنداتی از این اقدام زشت طراحی شده وجود دارد .
روزی که آمریکا و صهیونیست از حضور مردم و ولایت پذیری آنان و حضور بی نظیرشان انگشت به دهان بودند و در یخ تعجب مانده بودند ، این شعبان بی مخ های منحرف خوراک خوب به دشمن دادند و باعث آبروریزی نظام آنهم در قم شدند هر چند اربابان امریکایی به آنان جایزه احسنت دادند امّا ملّت بزرگ ایران به آنان نمره صفر داده و آنان را خودی تلقی نکردند .
درست و همزمان شاهد سخنرانی رئیس دولت در میدان بزرگ آزادی بودیم ایشان هم که البته هیچ جای تعجب ندارد باز همان ادبیات همیشگی در نادیده گرفتن اصول انقلاب و تذکرات و فرمایشات مقام معظم رهبری و     حرف هایی زدند که نه شایسته این روز بزرگ بود و نه قابل هضم برای جان بر کفان نظام و ولایت و رهبری که به شوق و عشق فرمان رهبر آمده بودند ، آقای احمدی نژاد درست بر خلاف سخنان و هشدارهای اخیر مقام معظم رهبری حرف از مذاکره با لحنی متفاوت با آمریکا زد تا خودی نشان دهد ، حرف از آزادی  در انتخابات زد تا بر خلاف سخن آقا چیزی گفته باشد ، حرف از بگم بگم زد و اینکه چیزهائی دارم تا دوباره در کشور التهاب ایجاد کند . و همه اینها سهوی رخ نداده است بی حرمتی به دکتر لاریجانی در قم ، سخنرانی 22 بهمن  احمدی نژاد ، استقبال 100 نفری از احمدی نژاد پس از بازگشت از مصر در فرودگاه مهرآباد و سخنرانی مشایی برای آنان روشن است که اینان انتخابات ریاست جمهوری را هدف گرفته اند تا با جار و جنجال بتوانند گزینه انحرافی خود را وارد میدان کنند و برای این کار دست به هر حربه ای خواهند زد . لذا بایستی هوشیار بود که :
 -         موجی سهمگین تر و خطرناک تر از 88 در 92 خواهیم داشت یاران رهبر و انقلاب آمادگی کامل داشته باشند .
-     اینبار ایجاد کنندگان موج با لباس خدمتگذاری ، شعار عدالت ، مردم ، خدا و پیغمبر  می آیند و تاریخ قرآن سر نیزه کردن را تکرار خواهند کرد .
-     شاید بر ملا شود که علّت حوادث 88 از کجا آب خورده است که البته بصیرت می خواهد و تعجب نیست اگر به این نتیجه برسیم که بر هم زنندگان نظم و آرامش امروز همان طراحان پس پرده دیروز بوده اند .
-         یادمان باشد انتخابات ریاست جمهوری و شورا های اسلامی هدف بعدی جریان انحرافی است .
-      یادمان باشد خانواده ای که هنوز خانه نشین نشده اند و در مقابل انحراف ایستاده اند خانواده لاریجانی هستند و با قدرت از ولایت و رهبری دفاع و تبعیت می کنند و جریان انحرافی در دولت بدنبال تصرف این خاکریز می باشد تا دسترسی به فرمانده کل قوا و ضربه زدن به او را برای خود راحت کند .
       اینها از کنار گذاشتن قطعه قطعه پازل جریانات سالها ماهها و روزهای گذشته بدست می آید . و پیام ما به جناب دکتر لاریجانی این است ، همچون همیشه با صبر ، متانت ، ایمان ، ولایت پذیری و دلسوزی خود به اداره امور بپردازید و هیچ از اقدامات این شعبان های زمان نرنجید که تاریخ این کشور پُر است از این حوادث ، صبوری کنید که خیل عظیمی از دلسوزان و دلباختگان ولایت و نظام همانگونه که به عشق رهبر به میدان آمدند با همان توان همراه و پشتیبان یاران واقعی رهبر می باشند و این عوام فریبان تازه به دوران رسیده هم بدانند خورشید پشت ابر نمی ماند و بزودی مردم خواهند دید که در پس چهره آنانیکه به نام دین اسلام و عدالت و مردم بر رأس کار هستند و هیچ توجهی به دستورات دین در حفظ حرمت برادر مسلمان خود نمی کنند ، هیچ از رهبری و ولایت پیروی نمی کنند ، هیچ از تهمت و افترا و غیبت به برادر خود نمی هراسند و آنانکه با ایجاد بی نظمی در کشور و تهیه خوراک برای بیگانه با داغ کردن تنور اختلافات به هر نحو تلاش می کنند به زودی رسوای خلق خواهند شد که وعده خدا نزدیک است .
مصطفی رضا حسینی


سعید مرتضوی، دیگر یک نام نیست، سعید مرتضوی یک اصطلاح است؛ اصطلاحی که در آینده دلالت برای بی ثمر بودن یک کار و درگیری سه قوه اجرایی، قضایی و قانونگذاری یک کشور در یک کار بی‌حاصل می‌کند! 

به گزارش «تابناک»، از هنگامی که سعید مرتضوی از قوه قضائیه منفصل شد و رئیس دولت به وی پست مبارزه با قاچاق کالا را پیشنهاد کرد تا به امروز، بخشی از کار قوه قضائیه و مجلس و دولت به «این یک نفر» اختصاص یافته است و گویی، این دل‌مشغولی نهادهای اصلی کشور در قضیه سعید مرتضوی پایانی ندارد! 

درست در روزی که هیأت دولت در حال تصویب مصوبه برای دور زدن قانون و ابقای «این یک نفر» در سمت سابقش بود، نزدیک دو هزار نفر از کارکنان شرکت کشت و صنعت خوزستان در مقابل نهاد ریاست جمهوری تجمع کرده بودند تا صدای خود را به گوش دولتیان برسانند. لازم به گفتن نیست که صدای آن دو هزار نفر شنیده نشد و اما اتفاقا برای «این یک نفر» مصوبه‌ای تصویب و بخشی از مسئولیت‌های یک وزیر به دیگری داده شد تا «این یک نفر» همچنان بماند. آن دو هزار نفر شاید نمی‌دانستند که یک نفر نمی‌خواهد صدای آنان شنیده شود. 

دولت اگر وقت هیأت دولت را می‌گیرد تا مصوبه برای ابقای «این یک نفر» بگذارد، اگر وظایف یک وزیر را دستکاری می‌کند تا کسی که او را دوباره منصوب می‌کند در مقابل مجلس پاسخگو نباشد و اگر حرف دو هزار نفر انسان محروم از حقوق را نمی‌شنود، تعارف ندارد و کارش را انجام می‌دهد. حال اگر منفعت ملت هم از میان رفت چه باک! سر ساقی سلامت! دولت پذیرفته که امورات «این یک نفر» بر بقیه ارجحیت دارد و اگر مملکت هم تعطیل شد، «این یک نفر» باشد! طبیعتا نمی‌توان دولت را از خواب بیدار کرد، چون خود را به خواب زده است! 

اما بحث اصلی به قوه قضائیه و مجلس است که تعارف دارند با خودشان و دیگران و وقت و انرژی خود را اتفاقا صرف «این یک نفر» کرده‌اند. مجلس بار‌ها درگیر مسأله «این یک نفر» شده است. گاهی چنان وقت مجلس و کارهای اساسی مملکت را به «این یک نفر» و استیضاح یک وزیر به خاطر وی اختصاص دادند که مردم باورشان شد، مجلس می‌خواهد برای رسیدن به کارهای اساسی مردم، موضوع «این یک نفر» را فیصله دهد، اما پس از روز‌ها و ماه‌ها بحث و جدل، سرانجام «این یک نفر» با قول شرف به چند تن از نمایندگان مجلس که خود را وکیل وکلا کرده بودند، بازی موش و گربه مجلس و «این یک نفر»ادامه یافت. 

اکنون بحث «این یک نفر» نیست. بحث درگیری چندین و چند باره مجلس در موضوع «این یک نفر»است. مجلس اگر تعارف دارد و به قول شرف اعتقاد دارد، این موضوع را‌‌ رها کند و به کارهای اساسی مردم بپردازد؛ چه اگر می‌خواست و اراده این را داشت‌‌، همان نوبت اول مسأله را حل می‌کرد! 

راستی می‌دانید هر جلسه مجلس و هر روزی که نمایندگان صرف «این یک نفر» می‌کنند، به چه میزان هزینه بر ملت و کشور تحمیل می‌کند؟ می‌دانید به چه میزان مسأله اساسی کشور معطل «این یک نفر» شده است؟ بحث این نیست که مجلس این مسأله را‌‌ رها کند. بحث این است که اگر تعارفی هست و کاری پیش نمی‌رود، چرا ملت باید هزینه آن را پرداخت کند؟ امروز هم مجلس به کار وزیر « تعاون و کار و رفاه» رفته و استیضاح وی را اعلام وصول کرده است که: «گنه کرد در بلخ آهنگری به شوش‌تر زدند گردن مسگری»! 

درباره قوه قضائیه هم همین نکته صادق است. اکنون ماه‌ها و بلکه سال‌هاست که قوه قضائیه و نهادهای آن درگیر در این مسأله هستند و هنوز که هنوز است، «این یک نفر» موضوع دیوان‌های گوناگون است و به تازگی هم تاریخ دادگاه وی در اسفند ماه اعلام شده است. 

آیا قوه قضائیه که ریاست محترم آن از کارهای بر زمین مانده بسیار آن سخن می‌گوید، نمی‌توانست یا نمی‌تواند مسأله «این یک نفر» را به سرانجام برساند؟ 

نگرانی از این است، آیا باید تا هنگامی که «این یک نفر» هست و قوه قضائیه هم هست، همواره این موضوع زنده و به روز باشد؟

به چه اندازه قوه قضائیه باید وقت و انرژی خود را صرف مسائل مرتبط با «این یک نفر» بکند؟ راهی برای پایان دادن به آن نیست؟ 

اکنون دیری است که سه نهاد اداره کننده کشور، درگیر مسأله این یک نفر هستند. «این یک نفر» هم محکم در جای خود ایستاده است. 

آیا مشغول شدن به «این یک نفر» و هزینه کردن برای این موضوع و همچنان بلاتکلیف بودن را واقعا چاره‌ای نیست؟ چه کسی لجاجت می‌کند؟ چه کسانی تعارف و مماشات می‌کنند؟

 

سایت تابناک


من امسال سی و چهار سالگی خودمو جشن میگیرم.

پس انقلابمون هم سی و چهار سالشه. آخه ما باهم تو یه روز دنیا اومدیم.گرچه تاریخ شکل گیری نطفه های ما با هم فرق میکنه وشکل گیری نطفه این انقلاب به 15 سال قبلش بر میگرده ولی خوب به هر حال ما با هم همسن و سالیم. تو این پونزده سال شکل گیری و خصوصا توی اون 2 سال آخرش ،یه حال و هوای دیگه بود.خروش بیشتر،تحرک بیشتر،شهدای بیشتر و بیداری و بصیرت و همدلی بیشتر مردم باعث شد تا این انقلاب متولد بشه وتحت لوای حضرت ولی عصر "عج"ارواحنا و ارواح العالمین لتراب مقدمها فداه.ورهبری پیامبر گونه امام خمینی "ره"قلب تاریکی ها را بشکافه و نور و روشنی رو به همه مسلمین دنیا هدیه و بشارت بده.

خیلی شهید دادیم تو این شکل گیری انقلاب . داشتیم سر و سامون میگرفتیم که مملکتی بسازیم که بتونیم پاسخگوی این همه شهید و جانباز و دیگر اقشار سهیم در این انقلاب باشیم که یهو سرو کله یه همسایه فضول و روانی پیدا شد و افسار خودشو داد دست آمریکا و چند تا از دیگر دوستانش و انگشتشو کرد تو لونه زنبور......

فکر میکرد چون تازه انقلاب شده ،هنوز سرو سامون نگرفتیم.زهی خیال باطل.....تقصیری هم نداشت ،غیرت ایرونی رو ندیده بود.فکر میکرد مثل همزبانان خودش یه روزه میدون خالی میکنن و مملکتشون میدن دست متجاوزگرها....

جنگ شروع شد .

یه طرف عراق و آمریکا و فرانسه و انگلیس و رو سیه و عربستان و کویت و .......یه طرف ایران و جووناش و امامش.ماههای اول جنگ بخاطر نداشتن تجربه و کمبود سلاح و خیانتهای رئیس جمهور وقت،خیلی به مشکل برخوردیم و دشمن تا شعاع 80کیلومتری ما پیشروی کرد . خرمشهر قهرمان نزدیک به چهل روز مقاومت کرد. در حالی که نه سازماندهی داشت نه سپاهی.

آنوقت کویت با اینهمه تجهیزات و امکانات در مقابل صدام 24 ساعت هم دوام نیاورد.بی خیال.....جنگ داشت به روزهای سخت میرسید .فرماندهی کل قوا از آن بی لیاقت گرفته شد و خود امام فرماندهی کل قوا را بر عهده گرفت و سپاه و بسیج در کنار نیروهای ارتش قرار گرفتند . باکری ها و باقری ها و رضایی ها و همت ها و شیرازی ها زمام امور جنگ را بدست گرفتند. وبرگهای زرینی در تقویم تاریخ این مرزو بوم رقم زدند.شهامت های وصف ناشدنی نوجوانان و جوانان و پیران این سرزمین از مرد و زن ،در ذهن همیشه بیدار این جغرافیای عظیم نقش بست و ذره ذره این خاک مقدس به آغوش پاک این دیار برگشت و وحسرت یک سانتیمتر از این خاک را بر دل استکبار و ایادی احمق او گذاشت.در اوج نداری و با کمترین امکانات جنگیدیم . تنها داشته های ما ،خدا و ایمان و رهبری بود.و غیرت و روحیه شهامت  این مردم همیشه پیروز بود. جنگ ،جنگ ایران و دشمن بود . ایرانی اعم از مسلمان شیعه و سنی و مسیحی و کلیمی و زرتشتی و.....همه و همه دست در دست هم نهادند و دشمن زبون را ارز خاک مقدسمان بیرون راندند.......اما........

اما جنگ تمام شد .......جنگ تمام شد و آنها که لایق دیدار دوست بودند ،رفتند و ما ماندیم و امانت این عزیزان ...ایرانی زخمی و خسته....خسته از هشت سال جنگ و بمباران و درگیری..

جنگ که تمام شد ماجرای احد پیش آمد و عده ای فکر کردند جنگ تمام شده است و باید انقلاب را به نام خود مصادره کنند و غنیمت جمع کنند.جنگهای سیاسی داخلی شروع شد . یکی راستی شد و یکی چپی.....یکی پیرو اصول بود یکی دنبال اصلاح.

هر کس روی کار میامد . گروه دیگر سعی در تخریب او داشتند.اولین دولت بعد از جنگ شروع کرد به بازسازی خرابه های جنگ و دولت سازندگی نام گرفت.و هزاران توهین و افترا ها را به جان خرید...8سال دولت که تمام شد.فضای سیاسی عجیبی حکمفرما شد و شعار های انتخاباتی طیفی به نام اصلاح طلب مردم را مجذوب ساخت. اصلاح طلبان روی کار آمدند و در آن دوره مردم شعور سیاسی بیشتری پیدا کردند . فضای انتقاد وآزادی بیشتری را احساس میکرد . حرف از آزادی های مدنی بود و تا حدودی مردم این شعار ها را لمس میکردند.روابط اقتصادی و سیاسی خوبی هم با دیگر کشورها داشتیم.گروه های مخالف که با شعار پایبندی به اصول در عرصه بودند.اعتراض های خود را بیشتر و بیشتر کردند و عرصه بر دولت تنگ شد.لغزشهای وزرا و معاونین و بعضا نمایندگان مجلس هم مزید بر علت شد تا حوادث تلخی در کارنامه این دولت رخ دهد که حادثه کوی دانشگاه 78 یکی از آن موارد بود که اگر نیروی محترم انتظامی و لباس شخصی ها درست و صحیح وظایف انسانی خود را انجام میدادند.کار به آنجاها نمیکشید . اصلاح طلبان رفتندو اصول گرایان بر مسند قدرت نشستند و حکومتداری به شیوه آنان شروع شد..حرف از حق مردم و زندگی خوب و پول نفت بر سفره های مردم آمد و اینکه خرابه های دوران اصلاحات را بسازند. و مفسدان اقتصادی رسوا شوند و ..و..و...

اما وضعیت زندگی مردم روز به روز بدترشد و روابط ما با دیگران رو به کاهش رفت . تحریمها هم مزید بر علت شد و برنامه های غلط اقتصادی بیشتر ما را با مشکلات در گیر کرد . اختلاسهای وحشتناک . نا امنی ها و درگیری های بین قوه . روز به روز بیشتر شد و هیچ کس نبود که جوابگوی خون اینهمه شهید باشد . عده ای بخاطر رای نیاوردن نظم مملکت را بهم ریختند و عده ای هم بخاطر با د غرور پیروزی جشن و پایکوبی راه انداختند و این وسط هیچ کس به فکر مردم نبود . به راستی اگر رهبری امام گونه مقام معظم رهبری نبود ،معلوم نبود الان ما چه وضعیتی داشتیم .کشور اکنون در آتش بازیهای جناحی میسوزد و توصیه های رهبری را مبنی بر حفظ آرامش را نادیده میگیرند و هر روز شعله های این حسد ها و کینه ها بالاتر میرود.چه کسی جوابگوی خونهای عزیزان سال 42 تا امروز است . بعد از این عزیزان و امامشان چه کردیم . فساد اقتصادی یک طرف . کینه های قدرت و انتقام یک طرف .فشارهای بیگانگان هم از یک سو.....

آیا چیزی غیر از اتحاد میتواند به ما کمک کند.؟ آیا وقت آن نرسیده تا دست در دست هم دهیم به مهر.....

خداوند همه ما را به راه راست هدایت کند.....

روح اله فروتن دیماه 91


 

چندی پیش بود که ماجرای لو رفتن رمز کارت های بانکی حدود 3میلیون ایرانی نقل محافل شد و خرابکاری های شرکت فن آوران انیاک؛سایه ای از بی اعتمادی بر پیکره شرکتهای ارائه دهنده خدمات کارت و کارتخوان ها.انداخت.

واگر در جریان باشید در همان روزها ماجرای تماسهای تلفنی مدیر عامل و یکی از کارکنان در اینترنت منتشر شد.در قسمتی از آن مکالمه عنوان شده بود که شرکت برای رفع مشکل مالی خود در یک روز کاری ،گردشهای دستگاههای کارتخوان مشتریان را در آن روز انجام نداده و اصطلاحا تسویه نکرده است. و با استفاده از آن مبلغ هنگفت مشکل آنروز خود را مرتفع نموده است.

حالا تا اینجای ماجرا را داشته باشید.......


از اول آذر ماه طرح شاپرک اجرایی شد.کما اینکه بعضی از شرکت ها و بانکها برای آشنایی بیشتر به پیشواز این طرح رفتند که از جمله این بانکها .بانک پارسیان و تجارت بودند .که هر دو از یک psp خدمات میگیرند که همان شرکت الکترونیک پارسیان است.و گردشهای مشتریان بر اساس برنامه زمان بندی شده در ساعتهای بخصوصی یعنی7:35 و 9:35و 11:35  و 13:35  و15:35  و 17:35 به حساب آنها واریز میشود و گردشهای  ساعت 18 به بعد در اولین ساعت کاری روز بعد اعمال میشود.

مجددا شرکت انیاک که در مطلب قبل به هنر آنان اشاره شده بود . دست به یک کار جالب دیگر زده است و گردشهای مشتریان را اگر تا ساعت 2 بعد از ظهر انجام گرفته باشد :ساعت 24 آنشب به حساب مشتریان واریز میکند و اگر این گردش بعد از این ساعت باشد.واریز آن مبلغ به ساعت 24 فرداشب موکول میشود . یعنی عملا پول مردم به حساب این شرکت واریز شده و حدود35 تا 40 ساعت بعد به حساب مشتری واریز میشود.

آیا این موضوع سوء استفاده از سامانه شاپرک نیست. بواقع این پولها کجا میرود. سود این مبالغ سرسام آور به جیب چه کسانی میرود.شبی چند میلیارد میشود سود انباشت این مبالغ در حساب اقایان؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بانک مرکزی در کدام خواب فرو رفته است.چرا پولهای مردم در دست عده ای محدود افتاده که با آن همه کار میکنند. مگر واریز لحظه ای دستگاههای کارتخوان چه ایرادی داشت ،که اینگونه 90 درصد از پذیرندگان دستگاهها را به چالش کشیده اند.

شاید شنیده باشید که بسیاری از فروشگاهها کارتخوان های خود را جمع آوری کرده اند. چون اختلافات یک ماهه آنها کماکان در شبکه شتاب سرگردان است و دستشان از همه جا کوتاه است.

پیشرفت که نمی کنیم هیچ ، رو به عقب هم میرویم...و روز به روز فاصله خود را با دنیای دیجیتال و بانکداری الکترونیک بیشتر میکنیم.

یکی نیست که به اقایا ن بگوید"این ره که شما میروید به ......."

 


شهید جواد فروتن و دکتر چمراندو خاطره از مادرم در مورد شهید جواد فروتن"برادرم"


مادرم میگوید "آنروزدر حالی که آخرین فرزندم "روح اله" را باردار بودم  مشغول پختن غذا بودم که

 متوجه شدم  که آرد نداریم . برای تهیه آرد از خانه خارج شدم . در کوچه متوجه سر و صداهای بچه

 های مدرسه شدم. که فریاد میزدند مدرسه مان را آتش زده اند. دو دخترم را که در مدرسه بود برداشتم

به خانه بردم و برگشتم. به مسجد امام رضا که رسیدم . دایی جواد را دیدم که با دست پاچگی گفت

 جوادت داماد شده . می خواستم بروم که جلوی مرا گرفت و گفت به فرزند توی شکمت رحم کن . چون

 قیامتی برپاست و جواد را گرفته اند و به همراه حاج ناصر رسولی است و دیگر دنبال جوادت نگرد.

گفتم پس من چه کنم . گفت جواد را دستگیر کرده اند ولی نکشته اند . نیروهای کماندو که از بوشهر

 اعزام شده بودند . حاج ناصر رسولی را بیش از حد آزار داده اند. و جواد با ژاکت نخودی رنگش غرق

 خون است چون سر نیزه به بدنش زیاد زده اند.دو تن از دایی های جواد هم در این پیکار همراه او بوده

 اند که یکی از عوامل تشنج این بوده که دایی محمد راهنما اسلحه را از سروان ژاندارمری بنام "شجاع"

میگیرد و به پشت بام حسینیه می اندازد و درگیری به اوج میرسد. پس از سه روز جواد را غرق خون

 به خانه می آورند . شیخ عبدالخالق دشتی از مبارزان وقت جواد را به خانه آورد و به حمام برد و

 استحمام نمود . صبح زود به دکتر برد و تا چند روز کار مداوای او و استحمامش به عهده شیخ


 عبدالخالق بود."


خاطره دوم


مادرم میگوید"

شب بود . درب حیاطمان به صدا درآمد. درب حیاط را باز کردم جوانی بود .سلام کرد و گفت نامه جواد

 را آورده ام. با تعجب گفتم .این چه موقع نامه آوردن است ساعت 11 شب است. نکند اتفاقی افتاده .نامه

 آنهمه بی پاکت،اینموقع شب..گفت میخواستم بیایم  و جواد گفته با خودت ببر.بچه هایم نامه را خواندند و

 دستخط جواد را تایید کردند.آن جوان رفت...

فردای آنـروز با پدرم نشـسـته بودیم که بـرادرم وارد حیاط شـد و گـفت می گویند جواد زخـمی شـده و در

 بوشهر بستری میباشد. گفتم چرا بوـشهر.؟ چرا نیاوردند گناوه ؟...برادرم رفت و چند دقـیقه بــعد دوبـاره

 برگشت و گفت جواد داماد شده است...رفتـیم مسـجد جامع تا جمـعیت زیادی جمع شـده اند . پسر عمـویم

جلو آمد و گفت دروغ است .نگران نباش..اما دروغ نبود .منهم بلند گفتم .امانت خدا بودمن هم برگرداند م

او مال اینجا نبود. روح او زمینی نبود که در زمین محصور باشد. او جایی رفت که دوست داشت....

چند شب قبلش خواب دیده بودم که جواد در حالی که چشمانش سبز بود گلوله ای به استخوان زیر چشمش

 اصابت کرده است و شهید شده ... و خوابم  چه زود تعبیر شد و به آرزویش رسید......