ای اصغر فرهادی، ای اسکار برده!
اسکار را از دست استکبار برده
انواع حیوانات را از دم ربوده
خرس و پلنگ و مرغ ماهیخوار برده
در نوع خود پرپشت و شیک و بینظیر است
ریش تو گوی سبقت از «ستار» برده
کار تو روی پرده از خیل مریدان
دل برده و سر برده و دستار برده
هم اعتبار و آبرو، هم عرض و هم رو
از کارگردانهای بیمقدار برده
ای آنکه با بازیگران ناشناست
حیثیت از «افشار» و از «گلزار» برده
همشهریان من هنرمندند کلاً
یک خرس هم انگار «آتشکار» برده!
در شهر میگفتند: «اصغر؟ نه نبرده...»
اما ولی... اعلام کرد اخبار برده!
این بود صبحی متن پیغام " سلحشور"
بیدار شو " مسعود " لاکردار برده !
راه تو میفهمیم خیلی سخت بوده
کار تو میدانیم کلی کار برده
" سیمین " تو دیگر خر نشو برگرد خانه
حالا که اصغر نصف شب اسکار برده
برگرد تهران، خاک و خل ما را گرفته
آیینه دیدار را زنگار برده...
سعید بیابانکی