فرزند جدید احمدینژاد و مشایی متولد شد!
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در جلسه دوشنبه هیأت دولت در پاسخ به سؤالات خبرنگاران در مورد وزارت فرهنگ و ارشاد، به احتمال تغییر نام این وزارت خانه به وزارت فرهنگ و هنر و حذف عبارت ارشاد اسلامی از آن اشاره کرد.
به گزارش شفاف، این پیشنهاد از پیشنهاداتی است که مشایی آن را از حدود یکی دو سال پیش دنبال میکرده و اکنون به صورت علنی آن را عنوان کرده است. حسینی در پاسخ به سؤال خبرنگاران در مورد موضع رئیس جمهور پیرامون حذف عبارت ارشاد اسلامی از نام این وزارت خانه، گفت «ایشان هم با این موضوع مخالفتی ندارند.» از آنجا که اصولاً خلاف رسم مرید و مرادی است که مرید نظر مرادش را نقض کند، قاعدتا محال ممکن بود که احمدینژاد بخواهد خلاف نظر رئیس دفترش اظهار نظر کند.
به گزارش خبرنگار شفاف، مشایی در محافل خصوصی و جلسات مختلف مدام به این موضوع اشاره میکرده که «چه معنی دارد که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی داشته باشیم؟ وزارت باید وزارت فرهنگ باشد. ارشاد اسلامی یعنی چه؟ باید مفاهیمی باشد که همه از آن برداشت واضح و روشنی داشته باشند مانند وزارت فرهنگ و هنر.» نهایتاً هم کما فی السابق باید همان شود که آقای رئیس دفتر میخواهد.
هرچه از انتخابات 88 فاصله میگیریم، بیشتر نسبت به استبداد سیاسی و برخورد سلبی احمدینژاد با رسانههای منتقد اشراف پیدا میکنیم. تؤاماً به روحیه لیبرال گونه احمدینژاد در مسائل فرهنگی هم بیش از پیش پی میبریم. از آن گفتوگوهای جنجالی اسفند 88 در مورد تعطیلی گشت ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر گرفته تا بیتفاوتاش نسبت به ابتذال در سینما.
وقتی رئیس جمهوری جسور مانند آقای احمدینژاد در برابر مشایی دچار انفعال است، از حسینی که از جهت شخصیتی هم بسیار نرم و لطیف است هیج توقعی نمیرود.
از طرف دیگر استبداد سیاسی حاکم بر وزارت فرهنگ و ارشاد که مجدداً از ادلهای است که بر فرضیهای صحه میگذارد که نام آن را گذاشتهام «باج اجتماعی به ازای اختناق سیاسی». وزارت فرهنگ و ارشاد چهره? کاریکاتورگونهای پیدا کرده است؛ از این جهت که به جای افزایش آزادی بیان در مطبوعات و رسانهها، شاهد افزایش روز افزون ممیزیهای بیجا و سخت گیریهای بیمورد هستیم. نمایشگاه بین المللی کتاب تهران شاهد مثال این مدعاست؛ از طرفی میتوانید رمانهای ترجمه شدهای را پیدا کرد که در آن به معاشقه? اروتیک شخصیتهای داستان پرداخته شده است و از دیگر سو به دلایل کاملاً سیاسی و بیربط به آثار شهید بهشتی، پس از سال 88 یعنی برای سه سال متوالی مردم از خرید و استفاده از آثار یکی از نظریه پردازان جمهوری اسلامی محروم شدهاند.
به همان ترتیبی که ذکر شد، اگر از جهت سلسله مراتب اداری و شخصیتی پایینتر بیاییم، میرسیم به معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد، جواد شمقدری. علاوه بر جواد شمقدری، خانواده? شمقدری هم در سینمای ایران جریان ساز بوده و هستند که توضیح آن از حوصله? این بحث خارج است. اما آنچه تأسف برانگیز است، داعیه و سبقه? مذهبی و به قول ایشان به اصطلاح حزب اللهی بودن این افراد است که اتفاقاً خروجی آن کاملاً عکس ادعایشان را نشان می دهد. معاونتی که به فیلم جرم برای آنکه مسعود کیمیایی افتخار دهد و در مراسم افتتاحیه شرکت کند، جایزه? بهترین فیلم را به این فیلم کم ارزش وکم محتوا اعطا کرد.
افرادی ظاهرالصلاح ولی در عمل بدتر از مهاجرانی وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد دولت خاتمی مسئولین فعلی فرهنگ فرنگی شده? ما هستند. کجاست صفار هرندی که در پاسخ به اعتراضات به خود، به کنایه میگفت ننگ شما آن وزیر فرهنگی است که الآن فراری و لندن نشین است.
هر آنچه مهاجرنی میخواست و یا در خواب آرزوی اجرایش را داشت، در دولت دهم محقق شد یا در حال تحقق است. تئاترهای اتللو و هدا گابلر که عکسهایش هفتهها جزء پربحثترین اخبار روز ایران در داخل و در رسانههای خارجی بود، یاد آور عملکرد دوره مهاجرانی، است و موجب استیضاح و برکناری وی از هیأت دولت شد. ملی گرایی و پان ایرانیسم که مهاجرانی اندک اندک و غیرعلنی درصدد بسترسازی و اشائه? آن بود، مشایی آنها را علناً و در محافل رسمی و به عنوان مواضع رسمی (ولی غیر واقعی) نظام عنوان میکند. فیلم مکسی که به خاطر اکران سه روزهاش دودمان وزارت ارشاد و مهاجرانی را داشت به باد میبرد، در دولت دهم به صورت توزیع پخش خانگی وارد خانههای مردم شد. در اوصاف موسیقی هم کار به جایی رسید که زنان ترک در مراسمی در مقابل مشایی میرقصند، در مراسم دولت موسیقی زنده اجرا میکنند و حین انجام حرکات موزون قرآن کریم را روی دست میآورند و رئیس دفتر رئیس جمهور هم در اوصاف موسیقی میگوید کسانی که موسیقی را حرام میدانند، نمیفهمند (اشاره مستقیم به مراجع تقلید). اشائه? کلمات لاتین در سطح جامعه و شهرهای کشور نیز در مقایسه با موارد فوق، اگرچه از معضلات است، ولی ارزش بحث و بسط ندارد.
در حال حاضر وجه مشترک مسئولین فرهنگی ما، انفعال آنان در برابر انحرافاتی است که پیش از این خود منتقد وقایع مشابه و حتی کم اهمیت تری چون آنان بودند؛ حال هنوز روشن نیست، موقعیت فعلی حاصل انفعال در برابر تئوریسین اسلام ایرانی دولت است، یا روشی غیر اخلاقی و اصولی برای جذب آرای جایگزین از دست رفته، یا اینکه ما امروز در حال مشاهده چهره واقعی رئوس دولت هستیم.