سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شاعرانه

 سومدیک ، استیلی ، قلعه نویی ، دایی ، فتح الله زاده و این بار ضرغامی ؛ قربانیان آخرین مصاحبه  مایلی
 

سومدیک ، استیلی ، قلعه نویی ، دایی ، فتح الله زاده و این بار ضرغامی ؛ قربانیان آخرین مصاحبه مایلی

ورزش > لیگ برتر  - برنا نوشت:

این بخشی از گفت و گوی محمد مایلی کهن است با خبرگزاری برنا که به دلیل اهمیتش به صورت کامل برای تان نقل می شود. مصاحبه ای که مدیرفنی مستعفی پرسپولیس کسی را باقی نگذاشته و همه را از لب تیغ گذرانده. همه حتی عزت ضرغامی ، رئیس صدا و سیما!


دلیل عمده کناره گیری ام این است که روند کارم در این باشگاه با اصولم همخوانی نداشت؛ بنده وقتی بدانم در جایی مؤثر نیستم پستی را اشغال نمی کنم تا نفرات بعدی بتوانند بیایند و کمک کنند. احساسم این است که حضورم در پرسپولیس نه تنها کمکی به این مجموعه نمی کند بلکه شاید به نوعی یکسری موانع بر سر راه به وجود آورد و بالطبع چون پرسپولیس را بیشتر از خودم دوست دارم ،کنار می کشم.

برخی افراد از طریق رسانه های وابسته به خود وقیحانه مسائلی را مطرح می کنند و متأسفانه هیچ کس جلوی آنها را نمی گیرد. شما دیدید که بعد از مصاحبه من با یک دوربین تلویزیونی که هنوز برنامه اش پخش نشده چه جوی درست کردند و چگونه آدم های خودشان را وسط انداختند تا جواب مرا بدهند. اگر حاشیه ای درست شد آنها درست کردند نه بنده. من یک سری صحبت ها را مطرح کردم و اسم کسی یا تیمی در آن صحبت ها به چشم نمی خورد اما حملات علیه من خیلی زود آغاز شد. یک نفر گفته محمد مایلی کهن احتیاج به درمان دارد، جالب آنکه همین آقا که از نیاز من به پزشک و درمان صحبت کرده سال ها در مهد دموکراسی یعنی آمریکا (!) زندگی کرده و وقتی چند وقت پیش آقای نمازی کمک مربی تیم ملی انتقادی به او کرد ایشان در پاسخش در مطبوعات گفت اگر او را ببینم یک سیلی محکم در گوشش می زنم! بنده می خواهم بپرسم اگر همین آقا در آمریکا چنین حرفی را می زد غیر از این بود که در کمتر از یک روز دستگیرش می کردند؟!

- اسم نمی برم. بنده مشکلی ندارم حالا اگر هم به قول ایشان به درمان نیاز دارم خدمت خودشان می روم تا از چیزهایی که مصرف می کنند به من هم بدهند تا حالم خیلی خوب شود!
یک نفر دیگر که سال ها شرطه (پلیس) امارات بوده و بعد از انقلاب می دانیم چه کارهایی کرده و در سال های ابتدایی پس از انقلاب به اتفاق بعضی نفرات دیگر چگونه به خانه آدم ها می رفتند و ... علیه بنده انتقاد کرده است؛ برایم عجیب است زیرا  این آقا تا 6 ماه قبل علیه آن یکی آقا مصاحبه می کرد و می گفت دکترایش تقلبی است، بیاید در رستوران من کار کند و حتی در جایی مدعی شده بود که فرد مذکور در کرج زمین  هایی بنام کمپ استقلال گرفته و به نام معاون خودش زده است و ... حالا چگونه است که اینها در دفاع از یکدیگر ناجوانمردانه مرا می زنند؟!
همه مردم مرا می شناسند و می دانند چه کار کرده ام و چه کار می کنم. الان هر کسی به کوچکترین پست ها می رسد مثلاً مسوول روابط عمومی یک باشگاه می شود 2 دستی آن پست را می چسبد و از دستش نمی دهد ولی بنده در کارم استقلال دارم و هیچ چیز را به صداقت، درستی و منافع عام ترجیح نمی دهم. طی این روزها خیلی به من توهین شد؛ وحشتناک هم توهین شد، از هیچ کدامشان نمی گذرم، حتی کاری کردند که در همین بازی اخیر استقلال مقابل فجر در استادیوم به من توهین شد؛ خدا را شکر مردم آگاهند و علیرغم خط دادن های عده ای، مایلی کهن را خوب می شناسند. بنده فکر می کنم جزو معدود چهره های ورزشی باشم که دائم در بین مردم هستم. بنده خرید روزانه منزل را خودم انجام می دهم در مراکز خرید و گاه و بیگاه در مترو و اتوبوس مردم را می بینم و واکنش های آنها را مشاهده می کنم. برای مردم سلامت و صداقت افراد مهم است. حالا بگذارید یک عده علیه بنده جوسازی کنند. جالب است بدانید همانقدر که طرفداران پرسپولیس به من لطف دارند طرفداران استقلال نیز به بنده محبت دارند چون می دانند در این فوتبال خودم را وقف کرده ام؛ آقایان هم بدانند که تلاش بیهوده می کنند، اگر دنبال بستن دهان من و بریدن زبانم هستند به جایی نمی رسند، باید سرم را ببرند. زبان من تا وقتی که ظلم و ناپاکی باشد همین گونه سرخ است.

-  باید بگویم که بحثم کمک به تیم بود اما بنا به دلایلی ایشان را نپذیرفتند و بعد یک مربی خارجی به مجموعه اضافه شد. بحث من به  سومدیک بر می گردد. مدیران فنی قبلی نهایتاً در جلسات فنی شرکت می کردند اما بنده در اکثر تمرینات پرسپولیس حضور فیزیکی داشتم و در این مدت چیزی از این مربی آلمانی ندیدم که برتر از مربیان ایرانی باشد و شاید هم به مراتب از آنها ضعیف تر عمل می کرد. البته شاید اینها نتوانستند از این مربی خوب استفاده کنند و این مربی واقعا کارآیی دارد. 

 


*
مشکل پرسپولیس این است که در اکثر موارد یکسری رفیق بازی ها صورت می گیرد. رفیق بازی نباید به تیم ضربه بزند. ما نباید منافع جمع و طرفداران را زیرپا بگذاریم. اوایل فصل که هنوز بنده به تیم اضافه نشده بودم ظاهراً بازیکنان را به آکادمی ملی المپیک برده بودند تا آنجا زیر نظر آقای کماسی کار کنند چون محل کار اصلی آقای کماسی در آکادمی است. پس از آن نیز ایشان در اردوی ترکیه حاضر نشد و در تمرینات حضور یک خط در میان داشت. گرچه ایشان گفته مایلی کهن را نمی شناسم ولی آقای کماسی را می شناسم و برایشان احترام قائلم . حرفم این است که چرا باید در باشگاه با این جور مسایل مماشات شود. جناب کماسی در سال 86 به خاطر ارتباطاتی که بوده 120 میلیون تومان از باشگاه گرفته است و الان به نحوی پول بیشتری می خواهد. در حالی که  مولایی بدنساز قبلی تیم سال قبل 60 میلیون تومان گرفته بود و الان حتی وقتی باشگاه به آقای کماسی می گوید 25 درصد بیشتر از سال قبل به تو پول می دهیم ایشان زیر بار نمی رود. حرف من این است که آقای کماسی ناراحت شود بدتر است یا میلیون ها هوادار ؟ 


*
یکسری مشکلات دیگر هم هست که خدمتتان عرض خواهم کرد. اولا ما در همین دو ماه اخیر مشکلاتی را مشاهده کردیم که در حوزه سرپرستی تیم است. علیرغم احترامی که برای آقای خردبین قائل هستم باید بگویم که پرسپولیس در زمینه سرپرستی مشکل دارد. سرپرستی کردن فقط امضای کارت تعویض بازیکن نیست بلکه یک سرپرست می بایست یک ساعت زودتر از بازیکنان در محل تمرین حاضر شود و یک ساعت زودتر از آنها برود.
سرپرست باید با بازیکن رابطه پدر و فرزندی داشته باشد و در واقع پل ارتباطی بین مدیرعامل و سرمربی به حساب آید. یک سرپرست باید آینده نگر باشد و مثلا از همین امروز به فکر یک زمین تمرین برای دو ماه بعد باشد تا اگر مشکلی پیش آمد تیم آسیب نبیند. که متأسفانه آقای خردبین این آینده نگری را ندارد. سرپرست تیم باید بعد از هر مسافرت گزارش اتفاقات داخل و خارج از میدان را به باشگاه ارائه کند.

در جلسه کمیته فنی می گویند که تیم در بوشهر با استرس وارد زمین شد. می پرسیم چرا؟ می گویند: آنجا دو سه تا پلاکارد نامناسب علیه سرمربی نصب شده بود. به آقای خردبین می گوییم شما به عنوان سرپرست چه کار کردید؟ می گوید چه کار باید می کردم ؟ بنده به ایشان گفتم شما می بایست موضوع را به ناظر مسابقه منتقل می کردید و می گفتید اگر این پلاکاردها برداشته نشود تیم بازی نمی کند. و یا در جلسه عنوان می شود در بوشهر غذای مناسب نبوده و جالب اینکه گفته می شود این موضوع سال قبل از تکرار شده بود! شما به بنده بگویید پس وظیفه سرپرست چیست؟

* همه این عوامل در کنار هم به تیم ضربه می زنند؛ شما وقتی از رده سرپرستی به پایین تر می آیید می بینید که حمید استیلی برخلاف ذهنیتی که در جامعه وجود دارد هنوز باورش نشده که سرمربی پرسپولیس است و نمی داند چه مسوولیت بزرگی دارد.  ا تنها چیزی که بعد از هر باخت مطرح می کنند این است که در ورزشگاه آقای ایکس تشویق شد. بنده یک سوال دارم؛ روز بازی با ملوان که خودم هم در استادیوم بودم و ما گل اول را خوردیم و آقای ایکس تشویق شد چرا مردم پس از گل تساوی دیگر آقای ایکس را تشویق نکردند؟ برخلاف اینکه می گویند تشویق شدنآن آقاهدایت شده نبوده بنده معتقدم این ماجرا کاملاً هدایت شده است و برای حرفم دلیل دارم.

20نفر در 20 نقطه استادیوم قرار می گیرند و با دریافت مبالغی وظیفه شان این است که وقتی تیم گل خورد و هوادار ناراحت و احساسی شد، آنها را به تشویق فلانی تحریک کنند. اما وقتی تیم گل مساوی را می زند آن 20 نفر دیگر جرأت این کارها را ندارند. 
* من می گویم آقای استیلی شما تیمت را درست کن و نتایج خوبی بگیر آن وقت ببین همین تماشاگر چه سر و دستی برایت می شکند. اگر تماشاگران واقعاً آقای ایکس را دوست داشته باشند با این همه تبلیغات، بازی های تیم آقای ایکس می بایست ده ها هزار تماشاگر داشته باشد. چرا راه دور برویم؟ مگر همین هفته گذشته بازی تیم آقای ایکس یک روز بعد از بازی پرسپولیس و مس سرچشمه برگزار نشد؟ شما به من بگویید چه تعداد تماشاچی بازی تیم آن آقا را از نزدیک دید؟

تماشاگران استقلال بسیار هوشمندانه عمل کردند زیرا آنها خاطرات خوشی از آقای ایکس دارند و نام ایشان آنها را یاد پیروزی رفت و برگشت شان در دربی می اندازد؛ آنها  علاقه مند هستند که ایشان به پرسپولیس برگردد و پیروزی هایشان در دربی تکرار شود!


  *  علیرغم احترامی که برای آقای استیلی قائلم معتقدم که در 4 بازی اخیر حتی اگر پرسپولیس مربی هم نداشت 9 امتیاز می گرفت! ما 2 بازی تهران را از دست دادیم. شهرداری تبریز که در تهران تیم ما را شکست داد در خانه خودش 2 گل از سپاهانی که از سال قبل ضعیف تر شده است دریافت کرد. کار به جایی رسید که در مقابل مس سرچشمه وقتی بازیکن ما گل تساوی را زد انگار در جام جهانی به تیم ملی برزیل گل زده بود! این تأسف بار است.



*من که اسم نیاوردم اما برخی آقایان در مصاحبه های خود به موضوعات دیگری اشاره کردند و اسم هم آوردند . مثلاً همان آقایی که سالها شرطه امارات بوده در مصاحبه ای گفته است دروازه بان سابق ذوب آهن را در یک بازی مهم خریده بودند و از آن پس حضور دروازه بانان خارجی در ایران ممنوع شد. خود شما بروید ببنید آن مسابقه کدام بود و آن دروازه بان چند گل خورد. این را که دیگر مایلی کهن نگفته است.


* این هم از کرامات آقای ضرغامی است! صدا و سیمایی که به هر حال همه را مورد نقد قرار می دهد تحمل یک نقد ساده مرا که اخیراً در نامه ای مطرح کردم ندارد. البته اینها تبعات انتقاد از پایین دستی هاست، وای به روزی که از خود آقایان بالا دستی انتقاد کنیم. البته بنده مشکلی با برنامه خنده بازار ندارم. به هر حال اگر بتوانند با تقلید قیافه و حرف زدن ما مردم را بخندانند بنده هم خوشحال می شوم. در این برنامه از نظر قیافه سازی بنده بد عمل نکرده اند ولی از نظر محتوا برنامه شان خیلی به دلم نچسبیده است البته آنها درباره آقایایکس کاملاً توانسته اند شبیه سازی کنند!
ناراحتی من از خنده بازار نیست بلکه از برخی جریان سازی ها است. بعد از نامه ای که بنده به آقای ضرغامی نوشتم، دوستان در چندین و چند برنامه سعی کردند که مرا بکوبند و حتی دیدیم که برخی افراد را از داخل"لپ لپ" درآوردند و به عنوان دکتر و کارشناس فوتبال جلوی دوربین گذاشتند تا مرا بکوبند.
جالب اینکه دو سه روز قبل گزارشگر برنامه دوربین جنجال ساز، با نشان دادن آقای ضرغامی در حالیکه می خواست  وارد ورزشگاه آزادی شود و بازی استقلال را تماشا کند مدعی شد که ایشان مخفیانه و بین مردم در ورزشگاه حاضر شده و حتی از ایشان وقتی که برای چند تماشاگر بلیت می خرید فیلم گرفتند؛ واقعا که فهمیدیم معنای مخفیانه به ورزشگاه رفتن چیست! بخصوص وقتی که شنیدیم بحث حضور برخی ها در  انتخابات مطرح است و ...  


*آقای فردوسی پور باهوش است و کاملاً خطی عمل می کند. ممکن است به شما تلفن بزند و چیز دیگری بگوید ولی کاملاً مشهود است که از یک جریان طرفداری می کند و هر کس مستقل باشد و به نوعی ضعف های آن جریان را بگوید نه به برنامه او راه پیدا می کند و نه اجازه حرف زدن دارد. و اگر آن جریان مورد حمایت ایشان با جریان مستقلی رو در روی هم قرار بگیرند ایشان نمی تواند بی طرف عمل کند. آقای عادل خان خودش می داند که چه جفایی به من و فوتبال ایران کرد. بنده هم سعی می کنم دیگر با برنامه 90 حرف نزنم. خدا را شکر در دنیای ارتباطات برای آنکه حرف هایم را بزنم تا دلتان بخواهد تریبون وجود دارد، خیلی جا ها حتی حاضرند حرف های مرا با مبالغ نسبتاً خوبی بخرند!


ایشان دو بار اجازه ندادند بنده حرف هایم را در برنامه مطرح کنم؛ می توانست نگوید که مایلی کهن تماس گرفته و ما وقت نداریم. وقتی روی آنتن می گوید فلانی زنگ زده و ما وقت نداریم چه معنایی دارد؟ می گویند کار دنیا را ببین که ... ولش کنید بهتر است نگویم.
- بنده در خانه می نشینم و منتظر پست می مانم؛ بنویسید در شهر به ما پیشنهاداتی شده! این روزها از برخی ها وقتی می پرسند: چرا بیکاری؟ می گویند: از چند تیم لیگ برتری پیشنهاد داشتم ولی پاسخ رد دادم! البته واقعیت این است که بنده از جایی پیشنهاد ندارم. این روزها داخل کوچه مان با بچه های کوچک فوتبال بازی می کنیم که لذت آن را با هیچ چیز عوض نمی کنم؛ خدا را چه دیدید، شاید با همین بچه ها تیم درست کردیم و با بچه های کوچه بالایی مسابقه دادیم.