سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شاعرانه

در حالی که بسیاری از علما، بزرگان و مسئولان کشور نسبت به رواج بی دینی و کم تقیدی جوانان نسبت به امور شرعی هشدار می دهند، به نظر می رسد نسبت به عامل اصلی این گونه رفتارها کم توجهی می شود.

به گزارش خبرنگار «آینده» هم اکنون کمتر تریبون دینی است که شاهد هشدارهای علما و بزرگان و مراجع تقلید درباره افزایش گناه در جامعه بویژه در پوشش و رفتارهای جوانان دختر و پسر نباشیم.

همزمان کاهش تقید به مسایل شرعی همچون نماز و روزه و افزایش اختلاط میان نامحرم که حتی به جوانان مذهبی نیز در حال سرایت است، موجب مضاعف شدن نگرانی متدینین شده است.

با این حال کسی سوال نمی کند علت اصلی کاهش تقیدات دینی وافزایش بی دینی در جامعه چیست و چرا تعداد قابل توجهی از نسل جوان از نظر اعتقادی خود را معتقد به هبچ دین و مذهب خاصی نمی دانند و به صورت آشکار این موضوع را در فیس بوک و یا سایر مجاری اعلام نظرات ابراز می کنند؟

این در حالی است که حدود 35 سال پیش و در اوج اقتدار حکومت پهلوی، بسیاری از اقشار دانشگاهی و روشنفکر جامعه بر اساس ادبیات و محتوای جذاب سخنان دکتر شریعتی و شهید مطهری و شهید بهشتی به سوی اسلام جذب شده بودند.

هم اکنون شاید یکی از دلایل رویگردانی بسیاری از اعضای نسل جوان نسبت به دین را دو رویکرد نادرست به دین دانست.

رویکرد نخست که به نادیده گرفتن و کمرنگ کردن جنبه های شادی آور و نشاط برانگیز دینی از سوی دستگاهها و رسانه های رسمی می پردازد و پررنگ کردن جنبه های غم انگیز و عزاداری در دین در کنار آن، موجب می شود نسل جوان که به طور طبیعی در معرض افسردگی ناشی از شهرنشینی و مشکلات متعدد می شود، احساس کند به همه نیازهای او در نظام فرهنگی دینی پاسخ داده نمی شود و حتی اگر بخشی از نیازهای معنوی خود را از طریق سازوکار دینی ارضا کند، سایر نیازهای خود به هیجان، شادی و لذت جویی را در خارج از محدوده شرعی برطرف می کند.

در رویکرد دوم نیز با جابجا کردن مسایل فرعی و اصلی دین با یکدیگر و پرداختن به مسایل فرعی و غفلت از مسایل اصلی موجب می شویم نسل جوان منطق دین را که اتفاقا در دوره قبل از انقلاب به خوبی از سوی جریان مترقی متفکران دینی از شریعتی گرفته تا مطهری و بهشتی به جامعه منتقل شده بود، دیگر مشاهده نکند و ارتباط فکری خود را با دین کمرنگ یا حتی قطع نماید.

این در حالی است که بارها در احادیث و روایات دینی بر اهمیت بیشتر حقوق و مصالح افراد و جامعه نسبت به احکام مربوط به ظواهر شرعی تاکید شده است و به عنوان نمونه شدیدتر دانستن گناهی مثل غیبت نسبت به رابطه نامشروع و زنا(الغیبة اشد من الزنا) در روایات دینی و یا تعیین مجازات قطع دست برای سارق نشان از این موضوع دارد.

اما در جامعه ما غیبت و تهمت و دروغ نه تنها در میان مردم رواج دارد، بلکه به صورت علنی از سوی برخی مسئولان ارشد کشور نیز انجام می شود و تذکرها و نهی مکرر رهبر انقلاب نیز اثری بر رفتار این گونه مسئولان که بخشی از آنان دچار بیماری «خود عمار پنداری» و ذوب در ولایت نیز هستند، نشده است.

یا نسبت به گناه بزرگی چون دست اندازی به بیت المال، اختلاس و کلاهبرداری نیز کمترین حساسیت وجود دارد و مدیری که از سوی مسئولان ارشد دستگاه قضایی متهم به صدها میلیارد تومان تحصیل اموال نامشروع است، پس از دو سال حتی زحمت حضور در دادگاه را به خود نداده و از سوی مافوقش با تمام توان حمایت می شود و تحقیق دستگاه قضایی از او به عنوان خط قرمز تلقی می گردد.

در همین جامعه زمانی که تعدادی جوان به دلیل آب پاشی که آن هم اگر خارج از ضوابط شرعی انجام شده باشد، عملی مذموم بوده، اما قابل مقایسه با گناهانی نظیر دروغ و تهمت و اختلاس، آن هم از سوی مسئولین ارشد کشور نیست، دستگیر و مجازات می شوند، نسل جوان قادر نیست منطق عدالت جابجاشده دینی را درک کند.

بنابراین در صورتی که علما، بزرگان و متدینین نسبت به وقوع گناه و اختلاط و بدحجابی در جامعه نگران هستند، بایستی اهتمام خود را بر بازگشت به دین، طرح متناسب غم و شادی و همچنین توجه بیشتر به احکام بنیادی و زیربنایی جامعه دینی نظیر عدالت صرف کنند و در آن زمان می توان آثار متفاوتی را نسبت به هشدارهای مکرر به جوانانی که احیانا دچار خطا شده اند، شاهد بود.