سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شاعرانه

شهید جواد فروتن

در سال 1341 در شهرستان بندر گناوه دیده به جهان گشود.و در یک محیط آکنده از صمیمیت زندگی را آغاز کرد. به گفته مادرش او از 5 سالگی نماز می خوانده و از کودکی سعی در

شناخت دین و آیین و محیط اطراف خود را داشته است .در دوران دبستان و راهنمایی از تمام امکانات جهت تکاملش به سوی الله یاری می جسته و یکی از شاگردان ممتاز بوده است.

دوران متوسطه را در دبیرستان طالقانی بندر گناوه گذراند و در رشته فرهنگ و ادب سعی در تحقیق مبادی قرآن ،زبان عربی و فرهنگ قرآن نمود. وی همواره یکی از چهره های فعال مدرسه

بود و با هجرت و شهادتش درس توحید را به همسالانش آموخت.

او در زندگی اجتماعی سعی داشت به برادران و خواهران دینی کمک کند.و بارها با پول بدست آورده از دسترنج کارگریش کتابهای داستان خریده و به بچه ها هدیه کرده بود.

 شهید جواد فروتن با تمام عشق و ایمان در کلاسهای درس قرآن حضور می یافت و در مجالس سخنرانی،تفسیر قرآن و ذکر فضایل و مناقب خاندان عصمت و طهارت ع حاضر می شد.

اواخر سال 56با همکاری چندین تن از دوستانش "گروه میثم" را تشکیل داد و در پخش اعلامیه های هشدار دهنده امام جدیت وافر نمود.او همچنین در اولین خروش مردم مسلمان گناوه حضور

فعال داشت و در اولین راهپیمایی ، مزدوران شاه وی را به سختی مجروح و مصدوم کردند.و در راهپیمایی دیگری حامیان رژیم سفاک پهلوی وی را دستگیر و زیر شکنجه قرار دادند.ولی او زیر

شکنجه دژخیمان شاه دو روز تمام مقاومت کردو به اظهار یکی از همرزمانش در زیر باران سرنیزه هایی که بر بدنش فرود می آمدبا شعار"لا اله الا الله" و "یا صاحب الزمان"مامورین شاه را دیوانه

کرده بود  که پس از مقاومت شدید در برابر مزدوران مجبور به آزاد کردن وی شدند.

در خروش توده های مردم مسلمان گناوه به عنوان یکی از چهره های فعال مسلمان و متعهد دوش بدوش همرزمانش پیکار نمود.در توطئه های گروه های چپ و منافق در مدارس، با تمام

قدرت  به مقابله با آنان پرداخت و چون خاری در چشم دشمنان اسلام خواب از چشمان آنان ربوده بود.با تشکیل سپاه همدوش یارانش با همه توان به ایثارپرداخت و چون نمی توانست تمام

وقتش را در سپاه بگذراند به عنوان پاسدار ذخیره به انجام مسئولیت الهی خویش پرداخت.

با شروع جنگ تحمیلی بی صبرانه آماده رفتن به جبهه شد و علیرغم تاکیدات برادران همرزمش برای ماندن در پشت جبهه،عشق شدیدش به لقاء الله اورا به قربانگاه کشاند. از اول فروردین

ماه سال 60د رجبهه دب حردان قهرمانانه به پیکار پرداخت و بعد از آن به جبهه شوش دانیال برای کمک به برادران همرزمش شتافت و در پیکاری سخت در غروب جمعه 8 خرداد سال 60

به دیدار حق نائل گشت و برگی دیگر از پیروزی های مسلمین ورق خورد.

یک عبارت از وصیتنامه شهید.  "من از ملت مجاهد و مسلمان کشورم میخواهم که اگر همه امت هم شهید بشوند و بجز یک نفر باقی نماند، من ازآن یک نفر میخواهم که تسلیم دشمن نشود."

 

متن فوق قسمتی از تکه بریده روزنامه اطلاعات استان بوشهر به تاریخ 31 تیرماه 63 است. که در آلبوم خانوادگیمان بود و گفتم توی وبلاگم بگذارم  تا تجدید خاطره ای باشد.

راهشان پر رهرو نامشان همیشه جاوید برپیشانی تاریخ. روح برادرم با روح تمام شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی با شهیدان کربلا محشور شود انشالله.


اعتماد ویژه مردم به علی مطهری در دو دور انتخابات مجلس امری است که جدا از وجه خشنود کننده آن موارد دیگری را هم به یاد می آورد. سال گذشته مطهری در اعتراض به عدم طرح سوال از رییس جمهور استعفا داد و در جلسه بررسی استعفای علی مطهری از نمایندگی مجلس از سوی برخی سیاسیون نظرات خاصی در مورد او مطرح شد،مهمترین موافقان استعفای او اعضای جبهه پایداری بودند که با عمدتا بر این امر استدلال می کردند که چون او «پایگاه مردمی» ندارد،می خواهد از فرصت استعفا بهره برده و با این ترفند آبرومندانه از مجلس برود! در آن هنگام محور های عمده نظرات اعضای پایداری این بود؛

هدایتخواه: می داند رای ندارد می خواهد قهرمانانه کنار برود

*ستار هدایتخواه در جلسه علنی مجلس برای بررسی استعفای مطهری گفت: من مخالف استعفای مطهری هستم،  این استعفا هیچ مبنایی ندارد. به مردم تهران که به مطهری رای دادند، می‌گویم که او به دلیل رعایت آیین نامه داخلی مجلس، می‌خواهد استعفا بدهد  . استعفای مطهری کناره گیری قهرمانانه است. او که می‌داند در دوره بعد مجلس رای ندارد برای اینکه قهرمانانه برود، استعفا را پیش گرفته است. او باید بماند تا مردم با رای خودشان او را کنار بگذارند  . 

رسایی: مطهری تعادل ندارد

  حمید رسایی در رابطه با موضع فراکسیون انقلاب اسلامی در خصوص استعفای  علی مطهری نماینده تهران اظهار داشت: فراکسیون انقلاب اسلامی معتقد است که باید به مطهری کمک کرد و کمک ما به مطهری موافقت با استعفای وی است  .  ما می خواهیم آبروی شهید مطهری حفظ شود و به اعتقاد ما مطهری امروز بزرگترین ظلم را به خودش می کند از این رو به استعفای وی رای می دهیم.رسایی خاطرنشان کرد: مطهری به دلیل مواضع و رفتارهایی که داشته نشان داده است که از تعادل برخوردار نیست.

 

کوچک زاده: مطهری ده ها جا با نظرات رهبری مخالفت کرده است!

مهدی کوچک‌زاده نیز در خصوص استعفای مطهری اینچنین نظر می داد: استعفای آقای مطهری یک بازی سیاسی بین وی و لاریجانی است. ما می‌گوییم هر چیز که قانونی است باید عمل کنید و اگر ایشان استعفا داده،‌ قانونا مطرح کنید. منتهی اگر استعفا را بیاورند از دو حال خارج نیست یا مجبورند استعفا را بپذیرند یا نپذیرند، اگر نپذیرند خیلی‌ها در مجلس می‌گویند کسی که فحاشی کرده، کسی که توصیه آقا را سند رقیت خودش در بحث نظارت دانسته، کسی که ده‌ها جا مخالفت با رهبری کرده چرا رای ندادید بیرون برود. اگر هم بیرونش کنند یک یار صمیمی و شفیقشان را از دست داده‌اند.

چه کسی بیشتر مورد اقبال مردم است؟

از میان نمایندگانی که چنین در باره مطهری اعلام نظر کرده اند آقای هدایت خواه در دور اول انتخابات از سوی مردم کنار گذاشته شد. مقایسه رای علی مطهری در انتخابات دور اول و دوم نیز نتایج جالبی را عیان می کند. به علی مطهری در دور اول 434.301 رای داده شد و آقایان رسایی و کوچک زاده به ترتیب 344.687 و 358.232 رای به دست آوردند.

در دور دوم نیز علی مطهری 380653 رای به دست آورد و حمید رسایی 280483 رای و مهدی کوچک زاده مهدی کوچک‌زاده 291600 رای، که به خوبی اختلاف فاحش اقبال مردمی به مطهری و منتقدانش واضح است.

هدف این مقایسه این نیست که بیان شود نقد علی مطهری امری مذموم است و وی فراتر ازنقد است . بلکه مقصود روحیه تمامیت خواهانه و استبدادی ای است که برخی مدعیان در تحلیل موارد مختلف از خود نشان می دهند و از جانب رهبری و مردم حکم صادر می کنند و هر کسی را که هم اندک مخالفتی از خود بروز دهد را به انواع اتهامات متهم می کنند.

در عین حال رای اول شدن مطهری در منطقه مستضعف نشین و محرومی مانند اسلامشهر نشان می دهد که دوران بهره برداری سیاسی از محرومیت مردم و شعارهای پرطمطراق در باب خدمت به محرومین و در عمل پیگیری مطامع سیاسی مادی و ایجاد تفرقه و نزاع دیگر خریداری در کشور ندارد و حتی در مناطق محروم نیز مردم نگاهشان به منش سیاسی ای است که بتواند از حقوق مزدم و مصالح نظام دفاع منطقی و عقلانی را بروز دهد.


آیتالله یزدی از جمله افرادی است که در جریان 11 روز خانه نشینی به دیدار محمود احمدی نژاد رفته است.

روایتی که در ادامه میآید، چکیده ای از سخنرانیهای منتشر نشده ایشان درباره این ماجرا به نقل از هفته نامه پنجره است:

در دیدار با رئیس جمهور خاطره ای گفتم از اختلاف بین امام و آقا در بحث نخست وزیری آقای موسوی؛ و اینکه من به همراه آیتالله جنتی و آقای ناطق نوری که آن زمان وزیر کشور بود، تلاش کردیم این موضوع را با وساطت پیش امام خمینی (ره) حل کنیم.

خدمت امام (ره) که رفتیم، هر کدام صحبتی کردیم و استدلال های خودمان را مطرح کردیم. در آنجا گفتیم که طبق قانون اساسی، این حق قانونی رئیس جمهوری است که نخست وزیر را خودش انتخاب کند. امام (ره) هم در جواب ما گفتند که در شرایط کنونی احساس میکنم اگر سکوت کنم به امت اسلامی خیانت کرده ام. از جلسه که بیرون آمدیم، پیش خودمان گفتیم که این مسئله برای آقای خامنه ای سنگین است و درباره اینکه چگونه این موضوع را به ایشان بگوییم در خانه آقای هاشم رسولی بحث و تبادل نظر کردیم. اما وقتی در ساختمان ریاست جمهوری، آقای خامنه ای را ملاقات کردیم و نظر امام را برای ایشان مطرح کردیم، خیلی راحت گفتند: «به هر حال ایشان امام و رهبر هستند و بحثی و حرفی نداریم» و ذره ای هم حالت انفعال و تاثر به ایشان دست نداد.

بعد برای رئیس جمهور توضیح دادم که: «سیستم حاکمیت ولایت فقیه این است که وقتی ولی امر حرفی را زد باید خواند و عمل کرد.» ... آقای دکتر من واقعاً نگران هستم. شما خدمات زیادی به این کشور داشته اید و پرتلاش بوده و هستید، نگرانم که ختم این پرونده با رودررویی و درگیری با رهبری ختم شود. این واقعا شایسته نیست و حیف خدمات شماست.

در اواخر صحبتهایمان بود که من گفتم: «خدا میداند که من آمده ام برای رضای خدا مشکلی حل شود و هیچ قصد و غرضی ندارم شما به من جواب بده. نگران هستم.» دائماً این عبارت را تکرار کردم.

ایشان نهایتاً گفتند: «شما نگران نباشید. من خودم با آقا صحبت میکنم و موضوع را حل میکنیم.» گفتم: «چگونه حل میکنی؟» گفت: «نهایتا منتهی میشود به اینکه آقای مصلحی استعفا میکند و نفر دیگری می آید و بالاخره به شکلی کنار میآییم.» من واقعاً مایوس شده بودم از این صحبتها. زیرا میدیدم به جایی نمیرسد. خداحافظی کردم و ایشان هم خیلی احترام گذاشتند. احساس کردم که هیچ تغییری در او ایجاد نشده است.   

سایت جهان نوشت:

مجتبی رحماندوست، مشاور سابق رئیس جمهور ، در گفت وگو با جهان برای نخستین بار ماجرای جلسه محرمانه 10 عضو کابینه دولت دهم در دفتر وزیر اطلاعات را رسانه ای کرد.

به گفته وی این جلسه پس از مخالفت رهبر معظم انقلاب با انتصاب اسفندیار مشایی به معاونت اولی رئیس جمهور برگزار شد که البته همه حاضران در آن از پست‌شان عزل شدند.

وی در تشریح این رویداد می گوید:

این فرد(مشایی) تا پایان دولت نهم رئیس سازمان گردشگری بود و در دولت تاثیر گذار نبود. بنده حدود یک سال قبل از پایان کار عضو ثابت هیأت دولت بودم و اتفاقا این کارها در زمانی بود که بنده در دولت حضور داشتم. در دولت دهم که اقای احمدی نژاد حکمی را برای این فرد به عنوان معاون اول صادر کرد، این خبر پیچید که آقا در نامه ای رئیس جمهور را از این انتصاب نهی کرده اند اما نامه هنوز علنی نشده بود.

صبح چهارشنبه جلسه هیئت دولت به ریاست رئیس جمهور تشکیل شد و بخش اول آنان به اتمام رسید. قرار بود نیمه دوم جلسه با ریاست معاون اول برگزار شود. مشایی هم که در جلسه اول در در جای معاون اول نشسته بود منتظر ریاست بخش دوم جلسه بود.
آقای اژه ای وزیر اطلاعات در پایان جلسه اول اعلام کردند من خبر دارم که این نامه صادر شده و این فرد نباید معاون اول باشد.

در همین حین در فاصله بین دو جلسه هیئت دولت،‌ اکثر اعضای کابینه با هم در جلسه ای سرپایی تصمیم گرفتند که باید جلسه دولت را ترک کنند. مشایی در آن ساعت در دفتر معاون اول رئیس جمهور نشسته بود که این دفتر نزدیکترین مکان به دفتر جلسات هیئت دولت است.

برخی افراد به وی خبر رساندند که در جلسه دوم شرکت نکن که اگر بیایی ممکن است برخی جلسه را ترک  کنند.

در آن روز جلسه تشکیل نشد. فردای آن روز آقای صفار هرندی با بنده تماس گرفتند و گفتند بیا در دفتر وزیر اطلاعات جلسه داریم. ولی در آن روز از 20 نفری که دعوت شده بودند حدود 10 نفر آمدند. بنده بعد از صحبت با آقای صفار مطمئن بودم که شرکت در این جلسه مساوی با کنار گذاشته شدن از دولت است و تصمیم گرفتم در این جلسه شرکت کنم. چون ماهیت این جلسه معلوم بود و شرکت در این جلسه را حمایت از ولی فقیه می دیدم. آن زمان در تهران نبودم اما برای شرکت در ان جلسه  به تهران آمدم.

از افرادی که در آن جلسه حضور داشتند می توان از آقای اژه ای که میزبان بودند، آقایان صفار هرندی، آقای مصری، آقای لنکرانی، خانم طبیب زاده، آقای سعیدی کیا، بنده، آقای نوذری وزیر نفت  نام برد. فاصله زیادی تا برکناری این افراد پس از این جلسه نبود. حاصل آن جلسه این بود که نامه ای به حضرت آقا بنویسیم که ما بر اساس اطلاعی که داریم شما رئیس جمهور را نهی کرده اید و مادامی که این فرد معاون اول است ما در جلسه هیئت دولت شرکت نمی کنیم. آقای صفار این نامه را نوشت و بعد از امضا آن را برای حضرت آقا فرستادیم.

فکر می کنم دو روزی گذشت تا نامه رهبر انقلاب به رئیس جمهور علنی و رسانه ای شد. از زمان ارسال نامه تا انتشار آن فکر می کنم 7 روز گذشت. در این 7 روز به آن عمل نشد تا اینکه آقا نامه را منتشر کردند. یکی از مشاوران رئیس جمهور به همه می گفت که تقصیر با افرادی است که نامه ای را که مصلحت نبوده منتشر کرده اند!

وی نمی گفت چرا به این نامه عمل نشده است بلکه می گفت چرا نامه ای که محرمانه بوده منتشر شده است.

بعد از عملی شدن این موضوع رئیس جمهور در جلسه بعدی این موضوع را مطرح کردند که ما ارتباطمان با اقا گونه ای دیگر است و خودمان مشکل را حل میکنیم. وی در این جلسه گفتند اقای مشایی استعفا داده اند. اما در همان جلسه برای این فرد حکم رئیس دفتری زده شد که در تاریخ هیچ پاسخی برای آن نمی توان پیدا کرد. این سمت می تواند از معاون اولی اختیاراتش بیشتر باشد.

قبل از این که این اتفاقات بیفتد این فرد هرازگاهی سخنانی داشت که باعث جنجال در کشور میشد. از این رو در بازگشت از سفرهای استانی که داشتم بنده به آقای رئیس جمهور و ثمره هاشمی می گفتم که خانواده شهدا از مسئولیت داشتن این فرد رضایت ندارند اما کسی بها نمی داد.

یک سال و نیم بعد من در سفر کهگیلویه و بویر احمد بودم که از دفترم زنگ زدند و گفتند آقای رئیس جمهور در حکم جدیدی 14 نفراز مشاورین خود را برکنار کردند که بنده در سر لیست این فهرست بودم. یک بار گفتم یاسوج شده سنگال.


ای اصغر فرهادی، ای اسکار برده!
اسکار را از دست استکبار برده

انواع حیوانات را از دم ربوده
خرس و پلنگ و مرغ ماهیخوار برده

در نوع خود پرپشت و شیک و بی‌نظیر است
ریش تو گوی سبقت از «ستار» برده

کار تو روی پرده از خیل مریدان
دل برده و سر برده و دستار برده

هم اعتبار و آبرو، هم عرض و هم رو
از کارگردان‌های بی‌مقدار برده

ای آن‌که با بازیگران ناشناست
حیثیت از «افشار» و از «گلزار» برده

همشهریان من هنرمندند کلاً
یک خرس هم انگار «آتشکار» برده!

در شهر می‌گفتند: «اصغر؟ نه نبرده...»
اما ولی... اعلام کرد اخبار برده!

این بود صبحی متن پیغام " سلحشور"
بیدار شو " مسعود " لاکردار برده !

راه تو می‌فهمیم خیلی سخت بوده
کار تو می‌دانیم کلی کار برده

" سیمین " تو دیگر خر نشو برگرد خانه
حالا که اصغر نصف شب اسکار برده

برگرد تهران، خاک و خل ما را گرفته
آیینه دیدار را زنگار برده...

 

سعید بیابانکی





در پـسیـن روزهـــــــای فصـل بهـار, برگها درهجـوم پایــیزنــد

زردهــا روی شــاخه میمـــاننــد. ســـبزها روی خاک میـریزند

 

جای عطر گل اقاقی و یـاس،بوی خون درفضای این شهر است

گــویی احســاس ســربلنـــدی و اوج،با تمــام درختها قهر است

 

ازکـف سنـگ فــرش هر کــوچـه،خون ناحـق لاله را شـسـتنـد

غـافل از اینـکه درتمـامی شـهر،سـروهـا جـای لالـه ها رسـتنـد

 

شب به شب روی شاخه هرسرو، قمری وچلچله هم آوازاست

بانگ "اله اکبر "ازهر سو،نغمه ساز است ونغمه پرداز است

 

هر دهـانی که بوی گل میـداد ، دوخـتنـدش به نوک ســوزنــها

بوی گل شد گلاب و جاری گشت،از دو چشم خمار سوسن ها

 

ناله پر شرار مرغ سحر،معـنی اش ارتـــداد و بـی دینی است

در زمسـتان ذوق و اندیشه، سبز بودن چه جرم سنـگینی است

 

سـاقـه هـایی که ســبزتر بودند،سرخ گشته به خاک غلــطیـدند

باقـی ســــاقه ها ازایـن مـاتــم ، بـــرگـــهای ســــیاه پوشــیدند

 

نخل را کنــده ، بید میکارند ، بید مجــنون کجـــا ثـمـــر بدهد؟

ای که بر روی ماه چنگ زدی، باش تا صــبح دولتـــت بـدمد

 

سید رضا عالی پیام

 

 


در پی انتقادها و اعتراض?هایی در مورد شرکت سیدمحمد خاتمی در انتخابات مجلس نهم، وی بیانیه?ای صادر کرد.

متن این بیانیه بدین شرح است:

با وجود سختی و پیچیدگی این مسأله انتظار ندارم که همگان از توضیحات من قانع شوند، بخصوص که محدودیت ما در اطلاع رسانی فضایی را از هر طرف ایجاد کرده که هم توقعاتی خارج از امکانات و مصلحت مطرح می شود و هم تبیین کامل آسان نیست. 

وجود چنین ابهام ها و پرسش هایی در فضای عمومی به ویژه از سوی کسانی که در این سال ها متحمل مشکلات و محدودیت های گوناگون و هزینه های سنگین شده اند امری طبیعی است. من نمی توانم از کنار این پرسش ها و تحلیل ها و احساسات پاک آسیب دیده بی تفاوت بگذرم و احترام خود را به ناقدان و حتی مخالفانم تکرار نکنم. با ذکر این نکته که بحث تفصیلی در این باب به مجال مناسب تر واگذار می شود چند نکته را یادآور می شوم.

اقدام من از منش و بینش سیاسی و فکری من و آن چه به آن باور دارم و پای بندم ریشه می گیرد. من از موضع اصلاحات و در جهت نگاه داشت روزنه های اصلاح طلبی که آن را مهم ترین و بلکه تنها راه سربلندی کشور و دست یابی به آرمان های اصیل انقلاب و تأمین حقوق مردم و مصالح ملت می دانم و نیز برای دفع مخاطرات و تهدیدهای درونی و بیرونی اقدام کرده ام.

هدف ممکن و مطلوب، بازگرداندن امور به موقعیتی است که در آن مصلحت کشور و خواست های اساسی و تاریخی مردم اصل قرار گیرد.

من براساس راهبرد اصلاح طلبانه به آشتی ملی و بازگشت به آرمان های اصیل انقلاب و قانون اساسی و ایجاد فضای همدلی و مشارکت همگان دعوت کرده و میکنم و انتظار داشته و دارم که همه با اسیر نماندن در گذشته و با نگاه به آینده روند تازه ای را در کشور آغاز کنند.

تأکید اصلاح طلبی بر روندها و اقدام های قانونی و غیر خشونت آمیز به این معنا نیست که اصلاح امور کشور بدون پرداخت هزینه میسر است. اما در هر اقدام سیاسی در نظر گرفتن مصالح و شرایطی که نیروهای فعال در داخل کشور با آن مواجه اند ضرورت دارد.

در مورد انتخابات مشارکت فعال و معرفی نامزد طبعاً در گرو وجود شرایط مناسب است. مصالح بزرگ تر کشور و اصلاحات مقدم بر ملاحظات شخصی است و اقتضائات خاص خود را دارد. تعیین استراتژی عدم معرفی نامزد و ارائه لیست هیچگاه به معنی تحریم انتخابات نبود و می بایست این امر را در عمل اثبات کنیم تا با گرفتن هرگونه بهانه ای از بدخواهان روزنه ای برای امکان مفاهمه بیشتر با تکیه بر حقوق و مصلحت مردم و پیشرفت واقعی کشور باز شود. امیدوارم درک مشترکی از شرایطی که در آن قرار گرفته ایم به وجود آید.

تردیدی ندارم که احساسات و داوری ها در زمان مناسب می تواند به آنجا برسد که به جای هرگونه توجیهی، چه از سر افراط و چه از سر تفریط، درستی تصمیم هایی در جهت منافع و مصالح ملی و پیشبرد اصلاحات در درون نظام جمهوری اسلامی گرفته می شود اولویت پیدا کند و ان شاء الله گشایش در کارها فراهم آید.

 


 آی عشق من سلام...

یک نــگاه دزدکـی زیــر لـب فـقـط سـلام

لحظه های نقره ای , عشق های بامرام

 

خاطـرات و قـصـه هـا, شعـرها, گلایـه ها

خنده هـای صـورتی گریـه های بی دوام

 

پرسـه های عاشـقی در میـان کوچه ها

کـوچــه هــای انتــظار , انتــظار یک پــیام

 

ازدحــام واژه ها, یک بغل ســکوت و بعد..

عــادت همــیشـگی , حـرفـهــای ناتـمــام

 

زیر رقــص نـور مـاه, چـشـمـک سـتاره هـا

یک سبد نگاه خیس , یـک عبـور بـی کلام

 

خاطـرات شـاد ما , یادشــان همـه بخـــیر

باز هـم بیادشـان , آی عشـق من سـلام

 

بهار83

 

 


 خاموشی است.

پلک مهر سنگین است.

صداقت خواب میبیند.

نقاب تیرگی بر چهره شهر است.

نگاه پنجره از طرح لبخند ستاره      سرد وغمگین است

شب است و حسرت خورشید.

و جشن تیرگی ها بی حضور ماه.

هزاران شاید اما بیشترها نور کوچک

همچو گندم پاشی دستان دهقانان

فضای آسمان را اندکی               از تیرگیها می رهاند چند.

سپهر اینک کمی بو دار و ننگین است.

زمین هم با ترک خورده لبانش       فرش مهمانیست.

همه در انتظار صبح مهتابند.

به فکر یک طلوع از جنس پروانه

و می خندند دستانی که پشت تیرگیها گرم تزویرند.

و دستانی که ازخون چکاوکهای عاشق

شوم و رنگین است.

ولی مهتاب امشب داغدار شمع دوشین است.

و پشت پرده ابر سیاه آسمان

همچون عروس شرمسار شام آدینه

نهان تا صبح تاریکی است.

ولی این انتظار سخت

بی پایان و سنگین است

 

 

 

روح اله فروتن

تیرماه83

 


بازم یه شعر دیگه برای امروز..

کجــایی تــو هــــمـزاد بارانیـــم           غــزلـــواره طــرح ویــرانیـــــم

 

کجایی تو صبح دل انگیز عشق           که من درشب غصه مهمانیم

 

تو سر سبزی و من گلی یخزده          بهــاری تـو و مـن زمــسـتانیم

 

گـل خنــده ات آرزوهـــای مـــن          خیــال تو و اشـــک پـنـهــانیم

 

تو را دوست دارد دل خسته ام           و من در همــین واژه زنــدانیم

 

بیا ابرکــم من کــویـرم, ببــــــار          شبیـــه دو چشـمـان بــارانیم   

 

 

 

روح اله فروتن

 

بهار 83